نقش زنان در انقلاب

گفت و گو با مریم سطوت، چریک فدایی خلق و مریم بهروزی، دبیر «جامعه‏ی زنان زینب»

خاطرات انقلابی دو زن از دو پایگاه متفاوت فکری

مریم محمدی

نقش زنان ایرانی در تمامی جنبش‏‌های تاریخی و اجتماعی در ایران مشخص و قابل بررسی است. از انقلاب مشروطه تا کنون، همواره در هر حرکت معین اجتماعی، زنان ایرانی را از پایگاه‏‌های متفاوت فکری و اجتماعی می‌‏بینیم که علی‌‏رغم همه‏‌ی موانع اجتماعی قادر به قبول و ایفای نقش خود شده‏‌اند.

با دو زن ایرانی در رابطه با انقلاب بهمن گفت‏ و گو کرده‏ام. دو زنی که از دو پایگاه کاملاً متفاوت اجتماعی و نظری در زمره‌‏ی مخالفان رژیم گذشته در جهت سرنگونی نظام و برقراری نظامی نو تلاش می‏‌کرده‏‌اند.

مریم سطوت، چریک فدایی خلق از منظر آرمان‌‏ها و ایده‏های خود و مریم بهروزی، دبیر «جامعه‏ی زنان زینب» و مشاور حقوقی و امور مجلس نهاد ریاست جمهوری.

اولین سوالم از هر دو مصاحبه شونده این بود که نقش خود را به عنوان مخالفان سیاسی نظام گذشته از کی و چگونه آغاز کردید؟

خانم مریم بهروزی می‌‏گوید:

بسم‏الله الرحمان الرحیم. قبل از انقلاب از سال ۱۳۴۲ مقلد حضرت امام بودم. تا سال‌های ۱۳۵۲ـ ۱۳۵۳ که رسماً وارد صحنه‌‏ی سیاست شدم. گروهی از زنان را به نام «هسته‏‏‌های مقاومت» در تهران تشکیل دادم که این گروه‌‏ها در ده منطقه‌‏ی تهران فعال بودند.

در کلاس‏‌های قرآن و احکام جلسات را اداره می‌‏کردم و درس می‌‏دادم و سخنرانی‏‏‌های مذهبی ـ سیاسی داشتیم. از بین این کلاس‌ها و جلسات سخنرانی، خانم‏‌هایی که دارای شم سیاسی بودند، اطلاعاتی داشتند، اطلاعاتی می‏‌خواستند، شجاع بودند و می‌‏توانستند فعالیت سیاسی داشته باشند، وارد این هسته‏های مقاومت (البته آن موقع اسم نداشت و اواخر با آقای دکتر مفتح چنین اسمی را برای‏ آن انتخاب کردیم) می‌‏شدند.

در این گروه، اطلاعیه‌‏ها و بیانیه‏‌های حضرت امام را بین هم رد و بدل و تکثیر و توزیع می‌‏کردند.

خانم مریم سطوت در پاسخ به همین سوال می‌گوید:

از بهار ۱۳۵۵ مخفی شدم و فعالیتم را با «سازمان چریک‌‏های فدایی خلق ایران» شروع کردم. این سازمان به مارکسیسم و مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت.

از همان زمان در خانه‏‌های تیمی همه‌‏ی صحبت روی این بود که چگونه می‌‏شود دیکتاتوری شاه را برچید، شرایطی را به‏ وجود آورد که این حکومت از بین برود و فضای ‏آزادی به‏ وجود بیاید. از همان زمان هم تمام حرکت‌‏های چریک‌‏ها در این عرصه پیش می‌‏رفت و سازماندهی می‌‏شد.

اما در حضور نظارت و کنترل شدید ساواک بر جامعه، کار کردن با این مضامین، چگونه امکان داشت؟

خانم بهروزی می‏گوید:

ما از مساجد، تکایا، حسینیه‌‏ها و منازل استفاده می‏‌کردیم. جلسات در همان مکان‌‏ها تشکیل می‌‏شد. در سال‌‏های ۵۵ ـ۵۶ ممنوع‌‏المنبر شدم. وقتی سال ۵۷ آقای دکتر مفتح از من دعوت کردند که در مسجد قباد سخنرانی کنم، گفتم آقای دکتر من ممنوع‌‏المنبر هستم.

ایشان گفتند: «‌اولاً، ما برای شما منبر نمی‌‏گذاریم. ثانیاً، اطلاعیه‌‏ی اخیر حضرت امام هم مبنی بر این است که بر کلیه‌‏ی خطبا و سخنرانان فرض است مفاسد رژیم را افشا کنند. هر اتفاقی هم که می‌‏خواهد بیفتد، بیفتد

به این ترتیب، برای سخنرانی مسجد قباد رفتم و روز ششم دستگیر شدم. مدتی هم در زندان بودم. از زندان که آزاد شدم، فاجعه‏‌ی هفده شهریور اتفاق افتاد. بعد از هفده شهریور هم وارد اوج نهضت شدیم تا انقلاب پیروز شد.

خانم سطوت در این مورد می‏گوید:

معلوم است که خیلی دشوار بود. ما در خانه‌‏های چریکی زندگی می‌‏کردیم. باید خیلی مسایل امنیتی را رعایت می‏کردیم که دستگیر نشویم. در عین حال، همراه با این، کارهای وسیع انتشاراتی انجام می‏‌دادیم، اعلامیه و کتاب چاپ و میان مردم پخش می‏‌کردیم.

هرجا که مردم حضور داشتند و مبارزه می‌‏کردند، از خارج از محدوده گرفته تا محیط دانشگاه‏‌ها، در همه جا حضور داشتیم. آن‏‌جایی که می‌‏دیدیم مردم نمی‌‏توانند و از طرف مأمورهای امنیتی سرکوب می‏‌شوند، عملیات مسلحانه انجام می‌‏دادیم.

می‌‏توانید به یکی از این عملیات اشاره کنید؟

مثلاً، عملیاتی که در قم جلوی دفتر حزب رستاخیز انجام دادیم، زمانی که حکومت به تظاهرات مردم حمله و آن‌‏ها را سرکوب کرده بود. در مجموع، حرکت ما برای هم آگاهی مردم و هم از بین بردن ترس آن‏‌ها از سیستم بود.

روز پیروزی انقلاب کجا بودید؟

خانم مریم بهروزی می‌گوید:

روز ۲۱ بهمن که امام فرمودند مردم به خیابان‏‌ها بریزند و به حکومت نظامی توجه نکنند، تا نیمه شب در خیابان‏‌ها بودیم. شاید من و خانواده‌‏ام جزو آخرین نفراتی بودیم که به خانه برگشتیم.

بعد از این‌که به منزل آمدیم، منتظر بودیم، ببینیم چه اتفاق می‌‏افتد. شب را خوابیدیم و صبح را بار دیگر در خیابان‌‏ها مشغول فعالیت بودیم. تا این‌که بعد از ظهر صدای انقلاب از رادیو و تلویزیون به گوش رسید.

شب بیست و دوم را تا صبح از شدت هیجان، ذوق‏‌زدگی و عشق به پیروزی انقلاب، نتوانستم بخوابم. البته عبادت هم نمی‌‏کردم. چون تمرکز نداشتم که حتا عبادت کنم.

خانم سطوت در مورد این‌که در چه شرایط و کجا بودند، می‌گوید:

در همه‏‌ی حرکت‌‏ها، از همان حرکت میدان ژاله یا حرکت‌‏های دیگر که مردم در خیابان‌‏ها داشتند، ما حضور و شرکت داشتیم. اطلاع داشتیم و همراه با آن‌‏ها، سازمان اعلامیه‌‏های مشخصی پخش کرد.

از جمله، سیزده آبان، روزی که مردم در شهر خیلی باریگاد‌بندی کرده بودند، سازمان اطلاعیه‌‏ای داد که «این قیام را باید باور کرد، این قیام مردمی است و…»

این اطلاعیه همان عصر روز سیزده آبان پخش شد و تأثیر زیادی روی حمایت حتا دانشجویان از حرکت‏‌های مردم در محلات مختلف گذاشت.

روز پیروزی انقلاب، بیست و دوم بهمن، کجا بودید؟

درست روز بیست و دو بهمن، سازمان در دانشکده‏ی فنی، برپایی ستاد خود را اعلام کرد. برپایی این ستاد، ما را با هجومی از نیروهای علاقه‌‏مند و هوادار سازمان مواجه کرد.

همه به آن‌‏جا مراجعه می‌‏کردند، می‌‏خواستند ارتباط بگیرند و بدانند که حالا چه می‌‏شود. می‏دانید که در روز بیست و یک بهمن، راهپیمایی بزرگ سازمان انجام شد. این اولین راه‏پیمایی علنی سازمان بود که اعلام کرده بود و خیلی از نیروها در آن شرکت داشتند.

ظهر بیست و یکم بهمن، وقتی در نیروی هوایی مبارزات مردم بالا گرفت و نیروی هوایی با همافرها درگیر شد، سازمان دستور داد تظاهرات قطع شود. همه‏‌ی نیروی متشکلی که در این تظاهرات بودند (چندین هزار نفر) همگی به سمت نیروی هوایی رفتند و این یک‌‏باره اوج بیشتری به حرکت‏‌های انقلابی در آن روز داد.

آن زمان فکر کردید که دیگر انقلاب پیروز و وظایف شما تمام شده است؟

مریم بهروزی می‌گوید:

وقتی انقلاب پیروز شد، ما فکر کردیم دیگر همه‌‏ی مشکلات حل شد و همه‏‌ی مسایلی که داشتیم به‏ پایان رسید. نظام اسلامی برقرار می‏شود و به همه‌‏ی آن‏‌چه می‌‏خواستیم، خواهیم رسید.

اهداف بلند سیاسی و مذهبی که داشتیم، همه محقق می‌‏شود. امام فرمودند «تازه اول کار است» وقتی این را گفتند، ما فهمیدیم راه سختی را در پیش داریم.

خانم سطوت در همین باره می‏گوید:

ما به طور مشخص، دیدی از انقلاب نداشتیم. به همین دلیل، دیدن این حرکت‏‌های متشکل مردمی و این‌که همه یک صدا حرکت می‏‌کنند و سیستم را نمی‌‏خواهند، در مقابل نیروهای امنیتی ترسی ندارند و از درگیری با رژیم نگران نیستند، همه‏‌ی این‏ها برای خود من در آن زمان جدید بود و این احساس امیدواری را ایجاد می‏کرد که می‌‏رویم به آن‏ چیزهایی که سا‏ل‌‏ها به خاطرش مبارزه کردیم می‌رسیم.

آرمان‏هایی که به خاطر آن‌‏ها به یک سازمان چریکی پیوستیم و فکر می‌‏کردیم حتا کشته می‏شویم و آن انقلاب و آرمان‌‌ها را نخواهیم دید. احساسم این بود که دارم به آرزوهایی که عمری با آن سر کردم، می‌‏رسم و این فوق‌‏العاده خوشحال‏ کننده بود.

در روزهای انقلاب، یادم هست از شدت هیجان سه روز پشت هم نخوابیدم. به خاطر روحیه‌‏ای که داشتم و این‌که تمام مدت در خیابان‌‏ها بودیم و حرکت می‏‌کردیم. هم خوشحال بودم و هم باور نمی‏‌کردم

از خانم بهروزی می‏‌پرسم بعد از سی سال که از انقلاب بهمن گذشته است، آیا کمی و کاستی‏‌هایی در برقراری آمال‏‌ها و ایده‏‌هایی که داشته‌‏‏اید، در جامعه‌‏ی ایران می‌‏بینید؟ یا احتمالاً انحرافی از مسیر انقلاب؟ یا معتقدید که انقلاب به اهداف خود دست یافته است؟

به خیلی از اهدافی که می‏‌خواستیم، از جمله استقلال و آزادی، مسلماً رسیده‏‏‌ایم. اما به همه‏‌ی اهداف نرسیده‏‌ایم. چون انقلاب، یک انقلاب نوپایی است. درست است که سی سال از آن گذشته ولی بالاخره به این نتیجه رسیدیم که کار به آن آسانی‏‌ها هم که فکر می‏‌کردیم، نیست.

ما هم آزادی را داریم، هم استقلال را و هم پیشرفت‌‏ها و رشد خوبی داشته‌‏ایم. مردم هم که حقیقتاً در صحنه هستند. خُب مشکلاتی داریم. فکر می‏کنم یکی از مشکلات جدی‏ ما، مدیریت اجرایی است و به حدی که جامعه می‏خواهد، نرسیده است.

ضعف مدیرت را کاملاً حس می‏کنیم و نیاز به مدیریت قوی‌‏تری داریم. به همین دلیل هم می‏‌خواهیم که انشاالله دولت ‏‏‏‏آینده، دولتی کارآمدتر، قوی‏‌تر، مدیرتر و بالاخره توان‌مند‏تر باشد. اما در این شکی نیست که مردم در صحنه هستند و نظام واقعاً مردم‌سالاری است. مردم پای نظام ایستاده‏اند.


مریم سطوت، عضو رهبری سازمان «اتحاد جمهوری‏‌خواهان ایران»

خانم سطوت به این سوال چگونه پاسخ می‏دهند؟

به نظر من، با این درک که انقلاب دیکتاتوری شاه را که بالاترین خواست آن بود از بین برد، موفق شد و به این سوال مشخص جواب داد. ولی به بقیه‏‌ی شعارهای انقلاب‌؛ دمکراسی، آزادی و استقلال نتوانست پاسخ بدهد.

یا بهتر بگویم٬ نیروها نظرات گوناگونی داشتند. شاید نیروهای اسلامی فکر می‏‌کنند، به این خواسته‏‌ها جواب داده شده، ولی آزادی به این معنی که همه‌‏ی ایرانیان بتوانند حرفشان را بزنند‏، همه‏‌ی آن‏‌ها بتوانند آزادانه در ایران احزاب خود را داشته باشند، ب‏دست نیامد.

چنان‌که بخش عظیمی از ایرانیان خارج از کشور زندگی می‌‏کنند. آن بخشی هم که در داخل کشور هستند، نمی‏توانند حرفشان را بزنند.

آزادی مطبوعات به اندازه‌‏ی کافی وجود ندارد. روزنامه‏‌ها را می‏‌بندند و آزادی به یک شکل مشخص و محدود به یک گروه مشخص است. این‌‏ها مهم‌ترین اهداف انقلاب بودند، که به آن دست پیدا نکردیم.

در مورد مسایلی مثل حقوق بشر که ایران معمولاً مورد سوال نهادهای بین‏‌المللی است و یا مسأله‏‏ی حقوق زنان، چطور؟

خانم بهروزی می‌گوید:

الان در دنیا و در تمام کشورهای غربی، اروپایی، آمریکایی، نقض حقوق بشر بسیار زیاد است. این وضعیتی که در عراق٬ افغانستان و فلسطین هست، کارهایی مثل زندان‏‌های مخوف ابوقریب و… همه نشان می‌‏دهد که نقض حقوق بشر در آن جوامع خیلی بیشتر است.

ولی در ایران حقوق بشر تا اندازه‏ای ـ نمی‏‌گویم کاملاً ـ ولی واقعاً نسبت به همه‏‌ی کشورها بیشتر رعایت می‏‌شود. آزادی بیان طبق قانون اساسی وجود دارد.

حقوق زنان چطور؟

از نظر حقوق بشر و آزادی، حداقل من با نگاهی که دارم، راضی و قانع هستم. اما در مورد حقوق زنان، از اول انقلاب روندی رو به رشد و تزاید برای زنان داشتیم.

حال خیلی از حقوق به زمین مانده به صورت قانون درآمد یا اجرا شد. تعداد نمایندگان زن در مجلس افزایش پیدا کرد، تا دهه‌‏ی دوم. از دهه‏‌ی دوم به این طرف، کمی دچار رکود شد.

مریم بهروزی، دبیر «جامعه‏ی زنان زینب»

منظورتان از دهه‏‌ی دوم، دقیقاً کدام دوران، کدام سال‏‌هاست؟

در دوران آقای هاشمی و تا پایان آن هم روند رو به تزاید بود. مثلاً قانونی شدن قضاوت زن، در دوره‌‏ی آقای هاشمی است. خیلی از قوانین به نفع زنان در دوره‏ی آقای هاشمی به تصویب رسید.

اما دوره‏‌ی آقای خاتمی، دوران رکود برای رشد و حقوق زنان است. رکود هم که می‏‌گویم، بیشتر روی تعداد نمایندگان زن در مجلس و تعداد آن‏‌ها در دولت است.

در سه چهار سال گذشته در دولت اخیر، رو به نزول است. یعنی تعداد نمایندگان زن کاهش پیدا کرده و تقریباً نزدیک به نصف رسیده (هشت نماینده) است.

در دولت هم، تعداد زنان در پست‏‌های مدیریتی نه تنها افزایش پیدا نکرده‌‏اند، بلکه کم هم شده‏‌اند. اخیراً، ائتلاف اسلامی بین کلیه‏‌ی زن‏‌های فعال سیاسی طرف‏‌دار حقوق زنان پدید آمده که درصدد رشد موقعیت زنان است.

در زمینه‏‌ی عدالت اقتصادی چطور؟

از اول انقلاب، مشکل اقتصادی داشتیم و هیچ‏‌گاه مشکل اقتصادی کشورمان حل نشده. این مشکل و معضل چیز جدیدی نیست، اما هنوز هم حل نشده و ما هم‏‌چنان دچار مشکلات اقتصادی هستیم.

الان که به فعالیت‌‏های خودتان در سال‏‌های پیش، سال‌‏هایی که منجر به انقلاب بهمن شد، نگاه می‌‏کنید، آیا از آن‏‌ها راضی هستید؟ فکر می‏‌کنید بار مثبت داشت؟ یا انتقاداتی به آن‏‌چه انجام داده‏‌اید، دارید؟

بله، الحمدالله راضی هستم و اگر برگردیم به سال‌‏های از ۱۳۴۲ تا اول انقلاب، بازهم همان کارها را انجام خواهم داد. خیلی هم بیشتر، چون الان تجربه پیدا کرده‌‏ام. من عاشق انقلاب هستم. زندگی‌‏ام با انقلاب عجین است و حاضرم همه‏ی آن‏‌چه را که دارم، فدای انقلاب کنم.

خانم سطوت در این باره می‌گوید:

با نگاه امروزم، مبارزه ما علیه دیکتاتوری ضرور و مثبت بود ولی در شیوه مبارزه مسلحانه خطا داشتیم.

آیا این نگاه به این معناست که زندگی و شیوه‏‌ی مبارزه‌‏ی شما بار و تأثیر منفی در روند انقلاب داشته است؟

نه، به هیچ عنوان. نه تنها بار منفی نداشت، بلکه کاملاً بار مثبت دارد. ما کوشش کردیم به همین روند انقلابی کمک کنیم. خیلی زودتر از نیروهای مذهبی متشکل بودیم و نیروهای دانشگاه را به این سمت متشکل کردیم.

اکثر نیروهای دانشگاهی هوادار فدایی‏‌ها بودند و این تشکل آن‏‌ها در روزهای انقلاب کمک بسیاری به بقیه‏‌ی مردم کرد. حرکت‏هایی که دانشگاهیان مثلاً در سال‏‌گردهای شانزده آذر انجام ‏می‏‌دادند، حرکت‏‌هایی بود که حکومت هم نمی‏‌توانست جلوی آن را بگیرد.

با وجود این‌که دستگیر می‌‏کرد، شکنجه می‌‏داد، تهدید می‌‏کرد و یا از دانشگاه اخراج می‌‏کرد، اما باز هم نمی‌‏توانست جلوی ‏آن را بگیرد. به این‌‏ها نباید کم بها داد.

خانم سطوت، شما در امر حقوق بشر و آزادی بیان انتقادات جدی به جمهوری اسلامی و روندی که بعد از انقلاب طی شده، دارید. در مورد مسایل زنان در ایران که گاهی به نظر می‏‌آید تناقض و دوگانگی موجود است، به طور کلی چگونه فکر می‏‌کنید؟ وضعیت زنان را بعد از انقلاب یا در نتیجه‌‏ی این انقلاب، در ایران چگونه می‌‏بینید؟

زن‏‌ها نیروی خیلی وسیع انقلاب بودند. در تمام مراحل‏، وسیعاً شرکت کردند. در تظاهرات می‏‌بینیم چقدر زنان از همه‏‌ی قشرها و گروه‏های مختلف شرکت داشتند. ولی متأسفانه، زنان بعد از انقلاب به آن اندازه که فکر می‌‏کردند، به خواسته‌‏شان نرسیدند.

یعنی آزادی زن‏ها در این‏‌که بتوانند درسی را که می‏‌خواهند بخوانند، شغل دلخواه را پیدا کنند، در محیط اجتماعی جایگاه بالاتری داشته باشند، از حق بیشتری برخوردار باشند، در خانواده حقوق بیشتری به آن‏‌ها اختصاص داده شود، به چنین خواسته‏‌هایی نرسیدند.

خیلی به افزایش کمیت حضور دختران دانشجو در دانشگاه‏‌ها و آمار بالای زنان تحصیل‌ کرده‌‏ی ایرانی اشاره می‌‏شود. شما در این زمینه در مقایسه با پیش از انقلاب، چه می‏‌گویید؟

اگر قضیه را نسبی ببینید، نسبت زنان تحصیل کرده‏ای که پیش از انقلاب سر کار می‌‏رفتند به زنان تحصیل کرده‏‌ی شاغل امروز خیلی بیشتر بود. این نسبت کاملاً پایین ‏آمده است.

امروز تعداد زنان شاغل ما کم است. زن شاغل یعنی زنی که در روند اجتماعی شرکت فعال دارد. ولی وقتی تحصیل می‏کند، اما شاغل نیست و در خانه می‌‏ماند، نمی‌‏تواند توانش را در جامعه و روند مدیریت آن به‏ کار بگیرد. این یک روند منفی در جامعه‌‏ی ما بوده است.

هرچند تعداد زنان تحصیل کرده‏ی ما در جامعه بالا رفته است که خود نشان می‌‏دهد زنان می‏‌خواهند تحصیل کنند و در روند جامعه شرکت داشته باشند و تعداد آن‏‌ها هم خیلی بیشتر از مردان است، ولی تعداد زنان شاغل ما هم‏چنان کم‏تر است.

امروز خانم مریم سطوت و خانم مریم بهروزی در کجا قرار دارند؟

خانم بهروزی پاسخ می‏دهند:

در حال حاضر، من دبیر کل «جامعه‏‌ی زینب» و «مشاور حقوقی و امور مجلس رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران» هستم. به عبارت دیگر، مشاور معاون رییس جمهور هستم. کارهای تحقیقاتی و پژوهشی هم می‌‏کنم. استاد دانشگاه هستم. درس‏‌های حوزوی تدریس می‏‌کنم و از این قبیل.

خانم مریم سطوت می‌گوید:

من از سال ۶۲ مجبور به مهاجرت از کشور شدم و هم اکنون در آلمان زندگی می‌کنم‌. در تمام این سال‏‌ها فعالیت سیاسی‌‏ام را ادامه دادم.

امروز عضو رهبری سازمان «اتحاد جمهوری‏‌خواهان ایران» هستم که فعالیتش معطوف بر ایجاد یک جمهوری عرفی در ایران، از راه‌‏های مسالمت‏‌آمیز و با تأکید بر انتخابات آزاد و دمکراتیک است.