امروز و آينده جنبش دانشجويي

اعتراضات اخير، استقلال جنبش دانشجويي، رابطه آن با احزاب و قدرت سياسي و چشم اندازه هاي آينده، در  ميزگرد اخبار روز با بهروز خليق، مهدي فتاپور و ف. تابان

 

پنجشنبه ١۴ آذر ١٣٨١ – ۵ دسامبر ٢٠٠٢

اشاره: در آستانه شانزدهم آذر، روز دانشجو و به مناسبت حركات اخير دانشجويان، اقدام به برگزاي ميزگردي در مورد جنبش دانشجويي كرديم كه در آن بهروز خليق، خسرو فتاپور و ف. تابان از فعالين سال هاي دورتر جنبش دانشجويي شركت كردند. در اين ميزگرد كه پرسش هاي آن توسط علي مختاري طرح شد، موضوع حركات اخير جنبش دانشجويي، استقلال اين جنبش، رابطه اش با احزاب و قدرت سياسي، مطالبات دانشجويان و بالاخره چشم اندازهاي آينده مورد بحث قرار گرفته است.

 

مختاري: در شروع اين ميزگرد مي خواهم از شركت كنندگان خواهش كنم بطور خلاصه نظرات خود را در مورد حركات اخير دانشجويان و تاثيرات آن در جامعه و يا حكومت تشريح كنند.

 

خليق‍ : حرکت اعتراضی دانشجويان را ميتوان از زوايا و جهات مختلف بررسی کرد. از جمله دستآوردها و تاثيراتی که روی جنبش دانشجوئی و صحنه سياسی کشور گذاشت. من در اين ارتباط به چند نکته اشاره ميکنم. اول اينکه به وضعيت رکود جنبش دانشجوئی خاتمه بخشيد، سرزندگی، پويائی، نشاط و اميد را به اين جنبش برگرداند. با حرکت اخير فضا در دانشگاهها و حتی در جامعه تغيير کرد.

دوم اينکه بعد از ارائه دو لايحه از جانب دولت خاتمی، ابتکار عمل در صحنه سياسی کشور در دست اصلاح طلبان حکومتی قرار گرفته بود. محافظه کاران قبل از شروع حرکت اعتراضی دانشجويان در صدد بر آمده بودند که با دستگيری عده ای از فعالين سياسی و بستن موسسه های پژوهشی و بازداشت افرادی که در "ليست سياه" آنها قرار داشت، ابتکار عمل را مجددا در دست بگيرند، اصلاح طلبان راديکال را سرکوب کنند و به خاتمی برای پس گرفتن لوايح و يا تعديل آنها فشار آورند. حرکت دانشجويان برنامه و نقشه آنها را بهم ريخت. و يا ميتوان گفت عقب انداخت.
سوم اينکه حرکت اعتراضی دانشجويان حرکتی برای آغاز جنبش تحول بود. با ارائه لوايح از جانب دولت خاتمی روند جديدی در "بالا" شکل گرفت. روند تعيين تکليف با ساخت قدرت. حرکت اعتراضی دانشجويان نيز روند جديدی را در "پائين" شکل داد. يعنی با حرکت اعتراضی دانشجويان جنبشی پا بحيات گذاشت که متفاوت از جنبش اصلاحات است.

اعتراضات دانشجويان بجهت ايجاد فضای جديد و تاثيراتش بر نيروهای ديگر از جمله نيروهای اپوزيسيون حائز اهميت است. تکانه هائی هر چند کم دامنه در برخی شهرها مشاهده شد که متاثر از حرکت اعتراضی دانشجويان بود.

 

تابان: در اين چهار پنج ساله، هر بار كه جنبش دانشجويي فعال شده و به يكي از نقاط اوجش رسيده است، شاهد گسترش چشمگير فضاي سياسي كشور بوده ايم. اين بار هم همين اتفاق افتاد و دانشجويان با طرح شعارها و ايده هاي دموكراتيك، فضاي سياسي تازه و پرنشاطي را ايجاد كردند. انتظار از دانشجويان در درجه اول، طرح همين ايده ها و مطالبات دموكراتيك و فراخ كردن فضاي سياسي جامعه است. اين مطالبات و خواسته هايي كه از سوي دانشجويان طرح مي شوند، جامعه را بسيج مي كند و اين يك موفقيت بزرگ بود.

اگر يك مقايسه اي صورت بگيرد بين فضاي سياسي قبل و بعد از حركات اخير دانشجويي، مي توانيم تصوير بهتري از اين كاركرد داشته باشيم. قبل از شروع اعتراضات دانشجويي، حداكثر خواسته هايي كه در ميان نيروهاي فعال در جامعه طرح مي شد، دو لايحه رئيس جمهور بود. وقتي دانشجويان به ميدان آمدند، دامنه محدود اين مطالبات به نحو آشكاري روشن شد. با توجه به خواسته هايي كه دانشجويان مطرح كردند مثل رعايت حقوق بشر،‌منع تفتيش عقايد، آزادي همه زندانيان سياسي، جمهوري مردمي يا تمام عيار و شعارهاي مشابه، به خوبي روشن شد كه جامعه ايران و بخش هاي پيشرو آن چه خواسته هايي دارند و آن چه كه اصلاح طلبان مطرح مي كنند به هيچ وجه خواسته ها و مطالبات واقعي اين جامعه نيست. مورد قابل توجه ديگر اين است كه جنبش دانشجويي به صورت بسيار آشكاري عليه ولايت فقيه سمت گيري كرد و در صورت تداوم خود قطعا اين ويژگي برجسته شده و اين جنبش عليه مانع اساسي برقراري دموكرسي در جامعه ما موضع روشني اتخاذ خواهد كرد.

 

فتاپور: من ضمن تاييد صحبت های طرح شده فکر ميکنم بايد بر اين نکته نيز توجه کرد که نفوذ معنوی و تاثير سياسی جنبش دانشجويی همواره فراتر از کميت شرکت کنندگان در اعتراضات دانشجويی بوده و هست. دانشجويان در کشور ما بعنوان نيرويی که در راه تغيير و ساختن جامعه ای برتر از جامعه امروز ميکوشند شناخته شده اند. نيرويی که نارسايی های امروز را می بيند و از آن رنج ميبرد. نيرويی که آماده است در راه مقابله با نارسايی ها مبارزه کرده و هزينه بپردازد. و در شرايط کنونی ايران که بيش از هشتاد درصد مردم خواهان تغييرند، دانشجويان بعنوان نيروی خواهان تغيير از احترام برخوردار بوده و مبارزه آنان مورد توجه و تاييد اکثريت مردم است و با توجه به آنکه تعداد دانشجويان در ايران امروز بيش از يک و نيم مليون نفراست و در همه شهرهای بزرگ و حتی متوسط دانشگاه وجود دارد، تاثيرات آنچه در دانشگاه ميگذرد ميتواند تمامی جامعه را تحت تاثير خود قرار دهد. وزن اجتماعی دانشجويان و تاثير مبارزه آنان بمراتب بيش از دوران قبل از انقلاب است.

اما راجع به توان مبارزه دانشجويی در شرايط کنونی، به نظر من در اکثر مطالب و تحليل هايی که در اين رابطه بالاخص در خارج از کشور انتشار يافت، تصويری غير واقعی از توان کمی و کيفی اين جنبش ارايه داده  شد. تصوير واقعی از توان اين جنبش از اين نظر حايز اهميت است که انتظار از اين جنبش ميبايست با وزن و نيروی آن متناسب بوده و اقداماتی که تحمل مقاومت در برابر فشارهای ناشی از آن را نداشته باشد از اين جنبش خواسته نشود.

در اعتراضات اخير چند هزار دانشجو شرکت داشتند و اين تعداد در مقايسه با تعداد کل دانشجويان در ايران پر شمار نيست. فراموش نکنيم که در سالهای دهه ۵۰ و نه در حوالی انقلاب بلکه در همان سالهای اول دهه ۵۰ ما در دانشگاه تظاهرات هايی با شرکت بيش از هزار نفر داشتيم، اين مقايسه  با توجه به آنکه امروز تعداد دانشجويان در کشور بيش از هفت برابر آن زمان است ميتواند تصوير واقعی از گستردگی کمی اعتراضات اخير ارايه دهد. و فراموش نکنيم که جو عمومی امروز ايران و توجه به مسايل سياسی قابل قياس با آنزمان نيست، امکانات علنی سازماندهی و امکانات دانشجويان در مقياس ديگريست و با توجه به دفاع نيرويی در حاکميت از اين اعتراضات، هزينه شرکت در اين مبارزات  بمراتب کمتر از آن زمان است.

توان اين جنبش در آنست که خواست تغيير از طرف اکثريت قريب باتفاق دانشجويان تاييد ميشود و آنها اين مبارزات را از آن خود ميدانند ولی مابين تاييد يک خواست تا پيوستن بمبارزه در آن راه و پذيرش هزينه های آن تفاوت است. تاکتيک ها و خواستهايی که از طرف رهبری دانشجويان مطرح ميشود، در صورتی قادر به موفقيت و تامين تداوم جنبش است که بر نقطه قوت اين جنبش تکيه کرده و از امکانات بسيج دانشجويان برداشت واقع بينانه داشته باشد.

در عين حال بايد توجه داشت که خواست مقدم توده دانشجويان در وهله اول آزادي های فردی و فرهنگی است و از اين کانال با آزاديهای سياسی تماس ميگيرند و نه بالعکس. نسل کنونی بگونه ای متفاوت از نسل پيشين می انديشد، بگونه ديگری با مسايل اجتماعی تماس برقرار ميکند، فرهنگ متفاوتی دارد. جوانان و دانشجويان امروز بگونه ديگری لباس ميپوشند، به شخصييت های ديگری علاقمندند، آهنگهای ديگری گوش ميدهند و ارزشهای مورد تاييد آنان با نسل پيشين يکسان نيست. فعالين سياسی که در جريان مبارزات نسل پيشين تربيت شده اند، تنها در صورتی ميتوانند با اين نسل ارتباط برقرار کنند که از اين تمايزات درک روشنی داشته باشند. متاسفانه در اکثر تحليل ها به اين تمايزات بی توجهی شده و حتی بدتر از آن اين جنبش بر مبنای تمايلات و ارزشهای مورد تاييد اين فعالين ترسيم ميشود. جريانهای سياسی در صورتی ميتوانند با مبارزه جوانان و دانشجويان تماس برقرار کنند و تاثير مثبت داشته باشند که اين جنبش و ارزشهای مورد قبول جوانان را همانگونه که هست، خواه با ارزشهای مورد تاييد آنان منطبق باشند يا نه مورد توجه قرار دهند.   

 

مختاري: آقاي تابان، شما اشاره كرديد دانشجويان مرزهاي اصلاح طلبي را گسترش دادند، تا كجا آن ها مي توانند اين مطالبات را پيگيري كنند. آيا مي توانند مستقل از جنبش عمومي اين خواسته ها را پيگيري كنند؟ آقاي فتاپور در صحبت هاي خود گفتند نبايد از جنبش دانشجويي تصوير اغراق آميزي داده شود، آيا اين گفته را ناظر بر ارزيابي خود نمي دانيد؟

 

تابان: شعارها و مطالباتي كه دانشجويان مطرح كردند، هنوز حرف دل آن ها و همه چيزهايي كه مي خواهند نبود. به دليل وضعيتي كه در جامعه وجود دارد، دانشجويان كوشش مي كنند زمينه هاي برخورد و سركوب را به وجود نياورند. ملاحظات سياسي را در نظر مي گيرند. حتي بخش بزرگي از آن ها كه در اعتراضات سياسي امروز شركت نمي كنند چنين مطالباتي را دارند. عدم شركت آن ها در اين اعتراضات به معناي آن نيست كه اين بخش مطالبات سياسي و اجتماعي ندارند. يكي از دلايلش بي اعتمادي نسبت به رهبري فعلي جنبش دانشجويي است. تحولاتي كه در دفتر تحكيم وحدت اتفاق افتاده است زمان خواهد برد، در صورتي كه پيگيري شود، باز هم زمان خواهد برد كه دانشجويان باور كنند اين جريان، همان تحكيم وحدت سابق نيست كه به عنوان بازوي حكومت و ارگان سركوب در دانشگاه ها عمل مي كرد يا به عنوان جريان دانشجويي يك جناح از حكومت، عمل مي نمود.

در جنبش عمومي نيز همين وضعيت وجود دارد. افكار عمومي خواسته هاي بسيار بيشتري از آن چه كه امروز در جامعه طرح مي شود و امكان طرحش هست، دارد. دانشجويان در طرح خواسته هاي خودشان تندروي نكرده اند. مطالباتي كه آن ها مطرح كرده اند بخشي از مطالبات امروز مردم ايران است.

در مورد توان جنبش دانشجويي و سطح انتظاراتي كه از آن هست، من در صحبت اول به اين موضوع اشاره كردم. تاثير اصلي جنبش دانشجويي را قبل از اين كه در تعداد دانشجويان شركت كننده در حركات اعتراضي يا تعداد اعتراضاتي كه صورت مي گيرد، ببينيم، بايد در تاثير سياسي كه اين اعتراضات در جامعه مي گذارد، ديد. دانشجويان به عنوان عمده ترين گروه مرجع در جامعه ما، تاثيرات زيادي در فضاي سياسي كشور مي گذارند.

 

مختاري: مطرح شد كه سطح مطالبات دانشجويان مرحله به مرحله ارتقاء پيدا مي كند. ما در فاصله سه سال اخير، با دو حركت برجسته دانشجويي مواجه بوديم. ۱۸ تير كه سركوب شد و ۱۷ آبان. آقاي خليق شما چه تفاوتي بين اين دو حركت مي بينيد و چه تحولي از ۷۸ تا ۸۱ اتفاق افتاده است.

 

خليق: در مقايسه اين دو حرکت ميتوان بوجوه مختلف آن پرداخت ولی آنچه دو حرکت را از هم متمايز ميکند سرکوب حرکت ۱۸ تير و رکود در حرکت اعتراضی دانشجويان بعد از سرکوب و موفقيت حرکت اخير دانشجويان و تاثيرات مثبت آن بر فضای سياسی کشور و دانشگاهها است.

در عين حال بايد گفت بعد از ۱۸ تير اين امکان فراهم شد که جنبش دانشجوئی به نقد نگرش و عملکردهای خود بپردازد و حرکت اخير را با تجربه اندوزی از رويداد ۱۸ تير آغاز کند.

در ۱۸ تير دفتر تحکيم وحدت سياستهای خود را با اصلاح طلبان حکومتی تنظيم ميکرد. در حاليکه در حرکت اخير متکی بر فکر و تجربه خود بود.

در اينجا ميخواهم به نکته ای که در مورد توان جنبش دانشجوئی مطرح شد، اشاره کنم. بنظر من هم نبايد ارزيابی غيرواقعی از توان جنبش دانشجوئی ارائه داد. منهم مثل آقای تابان معتقدم آنچه اهميت دارد تاثيرات حرکت اعتراضی دانشجويان در سطح جامعه است.

بعد از ۱۸ تير به جهت سرکوب ، دستگيری و محاکمه دانشجويان از يکسو و از سوی ديگر برخورد اصلاح طلبان موجب شد که انفعال در بين دانشجويان گسترش يابد و از تعداد دانشجويان فعال سياسی کاسته شود. در حاليکه حرکت اخير، طيف وسيعتري از دفتر تحکيم وحدت را بميدان آورد.

بايد به اين مسئله توجه داشت که در طی اين سه سال نسل جديدی وارد دانشگاههای کشور شده اند و مطالبات خود را وارد جنبش دانشجوئی کرده اند. در دفتر تحکيم هم جابجائی هائی صورت گرفته و بخشی از عناصر رهبری که به دوره های قبلی تعلق داشتند، کنار رفته اند و نسل جديد جای آنها را گرفته است.

 

مختاري: آقاي خليق تاكيد مي كنند كه حركت اخير دانشجويان در مقايسه با ۱۸ تير حركت مستقلي بوده و دفتر تحكيم وحدت با اصلاح طلبان حكومتي فاصله داشت. آقاي فتاپور نظر شما چيست؟ اين حركات تا چه اندازه مستقل بوده و تا چه اندازه حكومت را هدف قرار داده است؟

 

فتاپور: به نظر من اين سوال يکی از مرکزی ترين مباحثی است که در رابطه با جنبش دانشجويی در شرايط کنونی مطرح است. بالاخص که تقريبا در تمامی تحليل های ارايه شده مساله استقلال حرکت کنونی دانشجويی مورد تاييد قرار گرفت و صحيح  آنست که درک از استقلال جنبش دانشجويی دقيقتر مورد بحث قرار گيرد.

زمانی ما از جنبش دانشجويی بعنوان جنبشی که خواستهای عمومی دانشجويان را مورد تاکيد قرار ميدهد سخن ميگوييم، چنين جنبشی تنها در صورت استقلال از احزاب سياسی و نيروهای درون حکومت ميتواند موفق باشد. از يک نظر اين جنبش همانند حرکات ساير اقشار و طبقات مثلا جنبش کارگری و يا زنان است و مساله تغيير قدرت سياسی را مستقيما هدف قرار نميدهد و از طرف ديگر جنبش دانشجويی بعنوان يک جنبش روشنفکری ويژگيهای خاص خود را دارد. آزادی مبادله اطلاعات خواست دانشجويان است و چنين خواسته هايی با سياست در رابطه قرار ميگيرد.  جنبش دانشجويی يک جنبش ضد استبداديست. ولی چنين جنبشی بر خواستهای عمومی دانشجويان تکيه ميکند و راجع به تغيير قدرت سياسی و حاکميت جانشين و يا تاکتيک های احزاب در رابطه با قدرت حاکم موضع نميگيرد. چنين جنبشی نه دفاع از مشروطه اسلامی را وظيفه خود ميداند و نه شعار جمهوری تمام عيار را مطرح ميکند. سازمانده چنين جنبشی اتحاديه ها و يا سازمانهاي توده ای دانشجويی است که اعضا آن ميتوانند گرايش ها و وابستگيهای حزبی داشته باشند ولی بعنوان يک سازمان فقط در صورت استقلال از احزاب ميتوانند توده ای بمانند و به وظايف خود عمل کنند.

ولی اگر بر اين اعتقاد باشيم که بدليل شرايط خاص ايران و يا رشد جنبش، مبارزه دانشجويان مستقيما با موضع گيری در رابطه با قدرت سياسی تماس برقرار نموده و مثلا طرح خواست جمهوری تمام عيار توسط بخشی از دانشجويان را در حرکت اخير مورد تاييد قرار دهيم، در آنصورت ما از يک حرکت سياسي دانشجويی سخن ميگوييم که نميتواند بی ارتباط با ساير مبارزات سياسی جامعه و بطور مشخص احزاب سياسی مطرح باشد. شعار جمهوری تمام عيار نميتواند خواست عمومی دانشجويان باشد همانگونه که شعار مشروطه اسلامی نميتوانست و نميتواند چنين خصوصيتی داشته باشد. بخش بزرگی از دانشجويان خواستار استغفای خاتمی و خروج اصلاح طلبان از حکومتند و در عين حال هستند دانشجويانی که چنين اقدامی را خطرناک ارزيابی ميکنند. دانشجويان در اين جا به گرايش های مختلی تقسيم ميشوند و خود را همسو با ديگر کسانی که همين گرايش ها را دارند و در احزاب سياسی متشکلند خواهند يافت. شما نميتوانيد از طرح چنين خواسته هايی استقبال کنيد و همزمان با آن از استقلال اين چنين جنبشی از احزاب سياسی دفاع کنيد. و يا بدتر از آن رابطه اين جنبش را با احزاب سياسی تاييد کنيد ولی همان رابطه را با همان احزاب، اگر آن احزاب در قدرت سياسی قرار گرفتند، تحت عنوان استقلال از حکومت رد کنيد. اين دو منطق با يکديگر در تناقض است و تنها در خدمت مصالح سياسی لحظه است.

چنين جنبشی توسط سازمانهای سياسی دانشجويی رهبری ميشود. دفتر تحکيم وحدت نمونه يک سازمان سياسی دانشجويی است که گرايش معينی را در جامعه ما و در درون دانشگاهها نمايندگی ميکرد و ميکند و طبيعی است که دانشجويان عضو اين دفتر با همفکران خود در خارج از دانشگاه در رابطه بوده و در جهت تقويت مبارزه مشترکشان بکوشند.

آنچه در کشور ما مشکل زا بوده نه وجود رابطه مابين احزاب و سازمانهای دانشجويی، بلکه نوع اين رابطه است. جنبش دانشجويی خصوصيات خاص خود را داراست. سازمانهای سياسی دانشجويی و احزاب اگر ويژگيهای اين جنبش را مورد توجه  قرار ندهند و تنها بر اساس مصالح عمومی حزبی حرکت کنند، ارتباطشان با توده دانشجويان تضعيف شده و به جنبش عمومی دانشجويی لطمه خواهند زد. متاسفانه عدم توجه به ويژگيهای جوانان و دانشجويان و تمايرات مبارزه دانشجويي با ديگر اقشار و ضرورت پذيرش تفاوت در نحوه عمل دانشجويان و در مفهموم عمومی تری جوانان با ديگر نيروهای حزب در کشور ما غالب بوده و در رابطه با دفتر تحکيم وحدت نيز عمل کرده و مي کند.

آنچه در سالهای اخير رخ داده تغييراتی است که در تفکر و مواضع نوانديشان دينی رخ داده. تفکر دمکراتيک در بخش راديکال آنان عمق يافته. نيروی غالب در درون دفتر تحکيم وحدت در تمامی اين سالها بخش راديکال اصلاح طلبان اسلامی بوده و هست. اين تحول، نه فقط در شعارهای دانشجويان بلکه در موضع گيری همه نيروهای وابسته به اين طيف انعکاس يافت. قبل از تظاهرات دانشجويان اين تحول در مانيفست اکبر گنجی و سخنان آقاجری انعکاس يافت. چند سال قبل مرز مابين جريان راديکال و معتدل اصلاح طلبان اسلامی محو بود و امروز اين تمايز روشن است. اين طيف موضعی انتقادی در قبال نيروهای اعتدالی اصلاح طلبان اسلامی و بطور مشخص رييس جمهور دارند. خطاست که اين تحول را استقلال جنبش دانشجويی بناميم. امکان داشت که همين تفکرات امروز در قدرت سياسی حضور داشتند و يا در آينده حضور يابند. آيا در آنصورت اين تحول مفهوم وابسته شدن جنبش دانشحويی بود.

 

مختاري: آقاي فتاپور بحث استقلال جنبش دانشجويي را يكي از مهمترين بحث هاي جنبش دانشجويي دانست، شما آقاي خليق نظرتان در مورد اين مقوله چيست؟ آيا استقلال جنبش دانشجويي از قدرت را به استقلال اين جنبش از احزاب سياسي نيز گسترش مي دهيد؟

 

خليق: ابتدا به چند نکته اشاره ميکنم. نکته اول. بايد حرکت صنفی و سياسی دانشجويان را از هم تفکيک کرد. حرکت صنفی ميتواند به تشکيل اتحاديه ای دانشجوئی که برای منافع صنفی دانشجويان تلاش ميکند، منجر گردد. ولی آنچه جنبش دانشجوئی ناميده ميشود حرکت سياسی دانشجويان است.

نکته دوم. قبل از اينکه به وضعيت مشخص دفتر تحکيم وحدت بپردازيم لازم است بلحاظ نظری و جامعه شناسی سياسی، جايگاه جنبش دانشجوئی را مشخص کنيم. جنبش دانشجوئی دو خصلت معين دارد. اولا جنبش اجتماعی است ثانيا در حوزه روشنفکری ميگنجد. جنبش اجتماعی و فعاليت روشنفکری را نميتوان در قلمرو قدرت بررسی کرد. جنبش دانشجوئی تنها خصلت جنبش اجتماعی را ندارد و همانند روشفکران تنها به نقد قدرت نمی پردازد. بلکه هر دو جنبه را با هم دارد. هم در حوزه جنبشهای اجتماعی عملکرد دارد و هم در قلمرو روشنفکران قرار ميگيرد. هم در جهت زمينه سازی برای تحولات اجتماعی و سياسی حرکت ميکند و هم به نقد قدرت ميپردازد. جنبش دانشجوئی معطوف به قدرت نيست و برای کسب قدرت به مبارزه نميکند. دانشجويان جزو گروههای سيال بحساب ميآيند و در سازمان اجتماعی کار نقش ندارند. لذا دانشجويان را نميتوان همرديف با اقشار و طبقات قرار داد.

موضوع ديگر اينکه جنبش دانشجوئی و تشکهای دانشجوئی با حزب سياسی متفاوت است. حزب سياسی برای کسب قدرت مبارزه ميکند، به ائتلاف های سياسی دست ميزند، در رقابتهای سياسی شرکت می جويد، کانديدا معرفی ميکند در حاليکه جنبش دانشجوئی هدفش رسيدن به قدرت نيست. بهمين خاطر وارد شدن به زد و بندهاای سياسی، ارائه کانديداها و روی آوردن به رقابتهای سياسی، جنبش دانشجوئی را از اهداف خود دور ميکند.

حال بر گرديم به دفتر تحکيم وحدت. مسئله استقلال جنبش دانشجوئی از قدرت، قبل از انقلاب مطرح نبود. چرا که جنبش دانشجوئی در مبارزه رودررو با رژيم حاکم بود. بعد از سرکوب سال ۵۹ و اخراج وسيع دانشجويان دگرانديش از دانشگاههای کشور، تنها تشکل دانشجوئی که در دانشگاهها به حيات خود ادامه داد، انجمنهای اسلامی و دفتر تحکيم وحدت بود که انجمنها را در بر ميگرفت. انجمنهای اسلامی وابسته به نظام بودند و در خدمت آن قرار داشتند. اين انجمنها بعنوان نهاد حکومتی در حرکتهای سرکوبگرانه نقش جدی ايفا کردند. از سال ۱۳۶۸ که جناح خط امام از قوه قضائيه و مجريه رانده شد و ائتلافی بين رفسنجانی و جناح محافظه کار شگل گرفت، دفتر تحکيم وحدت از جناح حاکم فاصله گرفت ولی پيوندهای خود را با جناح خط امام حفظ کرد. دفتر تحکيم وحدت در انتخابات ۷۶ در پيروزی خاتمی نقش جدی داشت. تا ۱۸ تير پيوند نزديک دفتر تحيم وحدت با اصلاح طلبان حکومتی ادامه يافت. بعد از آن اصلاح طلبان حکومتی سياست آرامش فعال را بر دفتر تحکيم وحدت تحميل کردند. اما اکثريت انجمنهای تشکيل دهنده دفتر تحکيم وحدت بتدريج به زيان بار بودن چسبندگی آن به اصلاح طلبان حکومتی پی بردند و به اين ضرورت رسيدند که بايد مستقلا و جدا از مصالح و ملاحظات جناح اصلاح طلب حرکت کنند و بجای تبعيت از قدرت به نقد آن بنشينند. باين ترتيب دفتر تحکيم وحدت بعد از دو دهه در جايگاه واقعی خود قرار گرفت.

دفتر تحکيم وحدت در اين جايگاه جديدش ميتواند مناسبات خود را با جريانهای سياسی، جنبشهای اجتماعی و جناح اصلاح طلب تنظيم نمايد.

آنچه آقای فتاح پور در مورد راديکالتر شدن مواضع دفتر تحکيم وحدت مطرح ميکند يک بعد قضيه است. بعد ديگر آن فاصله گرفتن از قدرت است. گرچه اين دو روند همزمان و هم پيوند با هم پيش رفته است، ولی نميتوان آنها را يکی شمرد و تحولات درونی دفتر تحکيم وحدت را با اتخاذ مواضع راديکالتر توضيح داد.

خطا خواهد بود که فاصله گرفتن از قدرت را بمثابه قطع رابطه و يا عدم تاثير پذيری از احزاب سياسی بحساب آوريم. جنبش دانشجوئی اساسا توليد کننده تئوری نيست بلکه توزيع کننده آن است. لذا جنبش دانشجوئی بدون تاثير پذيری از حوزه روشنفکری و احزاب سياسی نميتواند بحيات پويای خود ادامه دهد.

مسئله ديگر اينکه کليت جنبش دانشجوئی لزوما با تک تک مولفه های آن يکسان نيست. در جنبش دانشجوئی سازمانهای دانشجوئی وابسته به اين يا آن جريان سياسی ميتواند وجود داشته باشد. ولی آنچه به کليت جنبش دانشجوئی برميگردد استقلال حرکت آن از احزاب سياسی، مصالح و منافع آنها است. جنبش دانشجوئی نبايد تابع منافع و مصالح قدرت و احزاب سياسی و بازوی آنها باشد.

 

مختاري: گفته شد نمي شود رابطه با احزاب سياسي را تاييد كرد ولي همينكه اين احزاب وارد قدرت مي شوند، استقلال جنبش دانشجويي از آن ها را درخواست كرد. آقاي تابان، در توضيح خودتان نسبت به مساله استقلال جنبش دانشجويي به اين نكته نيز اشاره كنيد كه آيا با اين تعبير موافق هستيد؟

 

تابان: حساسيتي كه در مورد استقلال جنبش دانشجويي وجود دارد، معطوف به يك سابقه اي است. اين بحث قبل از انقلاب به اين صورت مطرح نبود. اما الان به دليل اين كه در بيست و چهار سال گذشته جريان اصلي دانشجويي به عنوان بخشي از حكومت عمل مي كرده است، اين موضوع برجسته شده و برجسته شدنش و حساسيتي كه در دانشجويان نسبت به آن وجود دارد، هم واقعي و هم طبيعي است، يعني به نوعي واكنش نسبت به گذشته است.

ويژگي ديگر اين بحث، بر مي گردد به حكومت ايران كه همواره در سمتي حركت كرده است كه كليه تشكل ها را وابسته به خودش بكند. اين موضوع هم قبل از دوم خرداد و هم بعد از آن وجود داشته است. همين الان هم اگر دقت كنيم، تفاوت بين احزب سياسي قانوني و قدرت سياسي تقريبا وجود ندارد. مهمترين حزب سياسي جبهه مشاركت است كه مناسبت نزديكي هم با دانشجويان دارد. حتي براي اين حزب هم هنوز نه شعارها و اهداف اعلام شده خودش، بلكه «مصالح نظام» مبناي حركت است و دانشجويان را نيز مرتب به همين دعوت مي كند. در اين شرايط طبيعي است كه جنبش دانشجويي بخواهد از استقلال خودش دفاع كند و اين به آن معني است كه خود را در خدمت هيچ قدرتي قرار ندهد. اين موضوع را نبايد به اين معني فهميد كه دانشجويان تافته جدا بافته اي هستند. آن ها مطالباتي را طرح مي كنند كه اقشار ديگر هم اين مطالبات را دارند. بنابر اين طبيعي است كه بين دانشجويان و اين اقشار رابطه وجود داشته باشد. اگر فضاي سياسي كشور باز شود و احزاب شكل بگيرند و يا احيا شوند، رابطه جنبش دانشجويي با اين احزاب را نمي توان نفي كرد. اگر همه در جهت واحدي، مثلا آزادي، حركت كنند، خوب در اين محور، قطعا همكاري صورت خواهد گرفت و مناسبات پديد خواهد آمد. اما اين يك موضوع است و اين موضوع كه دانشجويان هر حركتي مي خواهند بكنند ابتدا نگاه بكنند ببينند آيا اين حركت به سود «مصالح نظام» است، به سود اين يا آن جريان و جناح حكومت است و به سود اين يا آن حزب است، موضوع ديگري است. يعني در واقع مساله اين نيست كه جنبش دانشجويي با احزاب قبل از اينكه وارد قدرت شوند يك مناسباتي داشته باشد و بعد از آن كه وارد قدرت شدند، مناسبات ديگري. اين اشكال بيشتر به احزاب موجود بر مي گردد. وقتي احزابي هستند كه به طور دائم دانشجويان را به رعايت «مصالح نظام» دعوت مي كنند و يا وقتي حتي دانشجوياني در سطح رهبري دفتر تحكيم وحدت، دستگيري و بازداشت اخير رهبران اين دفتر را از اين زاويه مورد انتقاد قرار مي دهند كه «چهره نظام» را در انظار داخلي و خارجي لكه دار مي كند و اسم مقاله خود را به جاي اينكه بگذارند مظلوميت دانشجويان، مي گذارند «مظلوميت جمهوري اسلامي»،‌و يا وقتي تقريبا همه سخنراناني كه از احزاب موجود براي سخنراني در محافل دانشجويي دعوت مي شوند به عنوان نمايندگان اين يا آن بخش قدرت سخن مي گويند، طبيعي است كه دانشجوياني كه به دلايل پيش گفته نسبت به استقلال حركات خود بسيار حساس شده اند، نتوانند تفاوت زيادي بين اين احزاب و قدرت سياسي تشخيص بدهند و در نتيجه از آن ها فاصله بگيرند. از اين رو اين بحث امروز، يك بحث كاملا مشخص است و به دليل اين كه احزاب در ايران تقريبا همه، دولت ساخته هستند، مناسبات با آن ها معمولا به مناسبات با قدرت سياسي گره مي خورد. در ايران اساسا تشخيص تفاوت هاي سيستم حزبي رسمي و موجود از قدرت سياسي كاري بسيار مشكل است و به همين جهت، جدايي و استقلال جنبش دانشجويي از قدرت به استقلال آن ها از احزاب فعلي نيز تعبير و منجر مي شود.

 

مختاري:‌آقاي خليق، شما در اين زمينه مي خواستيد موضوعي را طرح كنيد؟

 

خليق: هم چنانکه گفته شد طرح مسئله استقلال جنبش دانشجوئی بمعنی عدم تاثير پذيری از احزاب سياسی نيست. اگر امروز مسئله استقلال در رابطه با جنبش دانشجوئی بار معينی پيدا کرده است، مشخصا به دفتر تحکيم وحدت که بزرگترين تشکل دانشجوئی است، بر ميگردد. اين تشکل در گذشته آنچنان با حکومت چفت بود که تمايزی بين آن و ديگر نهادهای حکومتی مشاهده نميشد. در روند تحول فکری - سياسی دفتر تحکيم وحدت فاصله گيری از قدرت و حرکت مستقلانه آن بيک مسئله برجسته و مهم در جنبش دانشجوئی تبديل شد. اکنون که اين مسئله تامين شده است، امر استقلال بيک موضوع بديهی تبديل خواهد شد و ديگر در کانون بحثها قرار نخواهد گرفت.

بعد از اين دفتر تحکيم وحدت پای خود را از رقابتها و زد و بندهای سياسی و ارائه ليست کانديداتوری در انتخابات بيرون خواهد کشيد و همچنان که در حرکت اخير مشاهده شد در جهت مبارزه با استبداد حاکم، دفاع از آزادي بيان و انديشه و طرح شعارهای عمومی گام خواهد برداشت. دفتر تحکيم وحدت مصمم است که مصالح و منافع قدرت و جناحهای حکومتی را مبنای حرکت و شعارهای خود قرار ندهد و براساس تجربه و تشخيص خود عمل نمايد.

دفتر تحکيم وحدت در گذشته همانند يک حزب سياسی عمل ميکرد. امروز ميخواهد بعنوان سازمان سياسی دانشجوئی عمل کند. گرچه بجهت سرکوب احزاب سياسی در کشور خواه ناخواه جنبش دانشجوئی همانند مطبوعات بدرجاتی عملکرد حزبی خواهد داشت . تا زمان تامين حضور فعال احزاب سياسی در کشور از اين امر گزيری نيست. مطبوعات هم در جامعه ما بدرجاتی عملکرد حزبی دارند. اما همچنان که نميتوان و نبايد مظبوعات را با حزب يکی گرفت ، چرا که رسالت مطبوعات اطلاع رسانی است نه مبارزه برای کسب قدرت. بهمانگونه نيز بايد بين حزب سياسی و سازمان دانشجوئی تمايز قائل شد. آندو عملکرد متفاوتی دارند.


فتاپور: من صحبت های آقای تابان را مبنی بر اينکه اين مباحث واکنشی به روندهای پيشين است تاييد ميکنم ولی به نظر من صحيح آنست که ما بازگو کننده و يا حتی تاييد کننده واکنشها نباشيم بلکه بکوشيم مشکلات را بررسی کرده و راههای غلبه بر آن را بيابيم. دفتر تحکيم وحدت نماينده يک نيروی معين در درون دانشگاه بود که حاکميت را تاييد ميکرد. در سالهای دهه ۶۰ پس از گشايش مجدد دانشگاهها نه تنها اين دفتر نماينده دانشجويان نيست بلکه اکثر دانشجويان نسبت به اين تشکل موضعی منفی دارند. در آندوره جنبش دانشجويی خاموش است و نه وابسته و يا حامی حکومت. دفتر تحکيم وحدت امروز در هيچ زمينه ای قابل مقايسه با آن زمان نيست. بحث ما در رابطه با تحولاتی است که در چند ساله اخير رخ داده. در سالهای اخير مساله وابستگی بيش از همه توسط مخالفين اصلاحات و در تلاش برای فاصله بوجود آوردن ميان دفتر تحکيم وحدت و حزب مشارکت طرح گرديد.

آنچه آقای خليق در رابطه با جنبش دانشجويی مسايلي را مطرح کرد که کليت آن صحيح است و در بحث معين ما در صورتی ميتواند مفيد باشد که موضوع را معين کنيد. همانگونه که گفته شد، اگر از يک جنبش عمومی ضد استبدادی دانشجويی سخن ميگوييد، در آنصورت نميتوانيد از طرح شعارهايي فراتر از خواست عمومی دانشجويان استقبال کنيد و اگر از يک حرکت سياسی دانشجويي و دفتر تحکيم وحدت سخن ميگوييد، نميتوانيد همسويي آن با مشارکتي ها را باين دليل که  آنان در حکومت حضور دارند وابستگی به قدرت بناميم و مورد انتقاد قرار دهيد و اگر اين همسويي با نيروهای بيرون از قدرت باشد آنرا استقلال بناميم و تاييد کنيم. تازه مگر همفکران تحکيم وحدتی ها اصلا در قدرت حضور ندارند. مگر آقاجری از رهبران مجاهدين انقلاب اسلامی نيست؛ مگر برخی از نمايندگان مجلس مثل دفتر تحکيم وحدتی ها نمي انديشند.

اين مباحث تنها امروز مطرح نشده. قبل از انقلاب هم مطرح بوده. ما در سالهای اواخر دهه ۴۰ با نفی همه احزاب موجود حرکت خود را آغاز کرديم و آنرا استقلال از احزاب ناميديم ولی در عمل احزاب نوينی ساختيم و به مجموع احزاب موجود افزوديم. چند سال پيش يکی از فعالين جنبش دانشجويي در شهر کلن سخنرانی داشت و همين سوال استقلال از احزاب از وی پرسيده شد. من در جواب او احساس کردم که به سی سال پيش باز گشته ام و او با همان کلماتی  که من سی سال قبل به اين سوال جواب ميدادم پاسخ ميدهد با اين تفاوت که  پاسخ من با کلمات انقلابی و مقابله با سازشکاری آرايش می يافت و او آن پاسخ ها را با چاشنی مبارزه مسالمت آميز طرح ميکرد.

شما نميتوانيد معتقد باشيد که در شرايط مشخص جنبش دانشجويي بنوعی در رابطه با قدرت وظيفه دارد و رابطه با احزاب را بپذيريد و همان رابطه را وقتی حزب مربوطه در حکومت است را رد کنيد. سال ۱۳۳۰ سازمانهای دانشجويي نيرومند سازمانهای دانشجويي حزب توده و جبهه ملی هستند، آيا پس از نخست وزيری مصدق سازمانهای وابسته به جبهه ملی حکومتی و محکومند و مجددا پس از سال ۳۲ مستقل و اصيل.

اگر مساله وابستگی به حکومت از نظر امکاناتی که در اختيار يک سازمان دانشجويي قرار ميگيرد و از اين راه محدوديت های سياسی را بر وی تحميل ميکند، مطرح باشد، در اين زمينه در چند سال اخير هيچ تغييری بوجود نيامده، دفتر تحکيم وحدت کماکان تنها سازمان سياسی اصلاح طلبی است که مشروعيت دارد و اعمال فشار بر آن نيز در همه اين سالها وجود داشته.

همانگونه که گفته شد آنچه رخ داده، عمق يافتن تفکر دمکراتيک در درون بخشی از نوانديشان دينی در داخل و خارج از دانشگاه و منجمله در بخشی از مسولين دفتر تحکيم وحدت  است. طرح نادرست اين امر تنها يک فرمول بندی نادرست نيست. در رابطه سازمانهای دانشجويی و احزاب سياسی همواره در کشور ما خطا وجود داشته. نشانه های کافی از آنکه در اين زمينه در درون احزاب و فعالين دانشجو درک نوينی شکل گرفته وجود ندارد. طرح نادرست تحولات چند سال اخير ميتواند بر اين ضعف سايه افکند و امکان تغيير آنرا تضعيف کند ولی مهمتر اينکه در درون سازمانهای سياسی دانشجويی همواره تمايل برای جانشين شدن بجای احزاب وجود دارد. تشويق دانشجويان در بر عهده گرفتن بخشی از وظايف حزبی و همزمان با آن طرح نادرست استقلال؛ جدا از نيت طرح کنندگان در عمل تقويت کننده چنين گرايشی و تشويق آنان به تبديل سازمانهای دانشجويی به حزب است.

 

مختاري:‌گفته شد جنبش دانشجويي در طرح خواست هاي خود نبايد از مطالبات معين مثل جمهوري تمام عيار يا استعفاي خاتمي دفاع كند زيرا اين ها نمي تواند خواست هاي عمومي دانشجويان باشد. آقاي تابان شما با اين موضوع موافقيد؟

 

تابان: استقلال دانشجويي را نبايد به معني عدم جهت گيري سياسي دانست. از هيچ جنبش دانشجويي در دنيا نمي توان نام برد كه جهت گيري سياسي معيني نداشته باشد. و در عين حال هيچ شعار و يا خواسته اي را هم نمي توان يافت كه «عموم دانشجويان» با آن موافق باشند.

من مي خواهم با اين گفته آقاي فتاپور مخالفت كنم كه دانشجويان نبايد شعار «جمهوري ناب»‌بدهند يا مثلا در شرايطي خواهان استعفاي رئيس جمهور شوند. دانشجويان نمي توانند از مطالباتي كه جنبه عمومي و ملي مي گيرد بركنار بمانند و حتي من يك قدم جلوتر مي گذارم و مي گويم آن ها حتي در ساختن اين مطالبات ملي نقش بزرگي دارند. به طور مثال در آستانه انقلاب بهمن،‌آيا جنبش دانشجويي مي توانست خود را از شعار كاملا سياسي، معين و جهت دارد «شاه بايد برود» كنار بكشد؟ هر چند مي دانيم كه اين شعار مطالبه «عموم دانشجويان» نبود. در آن صورت جنبش دانشجويي تنها به انزواي خود كمك مي كرد. امروز آيا دانشجويان مي توانند از طرح مطالبات مستقيمي مثلا نظير «رفراندم» خودداري كنند؟ هر چند مي دانيم اين موضوع نيز مطالبه همه دانشجويان نمي تواند باشد. اگر طرح چنين شعاري از سوي دانشجويان پذيرفته است، چرا طرح شعاري مثل جمهوري تمام عيار پذيرفته نباشد؟ طرح شعار جمهوري تمام عيار و امتناع از تاكيد بر «مشروطه اسلامي» حاصل گذار جنبش دانشجويي از يك مرحله به مرحله اي ديگر و  از دستاوردهاي آن است. جنبش دانشجويي زماني شعار مشروطه اسلامي مي داده است، قبلا از آن جريان رسمي آن از ولايت فقيه دفاع مي كرده است. يعني هيچ زماني نبوده كه اين جنبش، هدف سياسي معيني نداشته باشد. منتهي اين جنبش از ولايت فقيه به مشروطه اسلامي گذر كرد و از آن جا هم به جمهوري ناب يا مردمي رسيد. اين يك پيشرفت براي جنبش دانشجويي است كه در حركت خودش به اين نتيجه رسيده است كه دفاع از آزادي معناي ديگري به جز جمهوري تمام عيار ندارد و به همين دليل هم مشروطه سلطنتي و هم مشروطه اسلامي را رد مي كند. اين به آن معنا نيست كه در جنبش دانشجويي و در ميان دانشجويان گرايش به مشروطه اسلامي يا حتي تماميت خواهي اصلا وجود ندارد. اما اكثريت جنبش دانشجويي امروز در يك موضع كاملا دموكراتيك ايستاده اند و دموكرات ها بايد از اين موضع استقبال كنند.

 

مختاري: در مورد مفهوم استقلال در جنبش دانشجويي به مقدار كافي صحبت شد. يكي از نتايج اين بحث و همچنين خواسته هاي دانشجحويان، شكل گيري نهادهاي مستقل در دانشگاه ها است. ولي دفتر تحكيم وحدت اين نظر را دارد كه تشكيل نهادهاي مستقل در شرايط كنوني به زيان اتحاد عمل جنبش دانشجويي است و تبليغ و حركت در اين راستا بسود محافظه كاران مي داند؟

 

تابان: تا آن جا كه من بحث هاي دانشجويان را تعقيب كرده ام، اين يك بحث بسيار مهم و حساس در ميان آن ها است. تحكيم وحدت در آخرين بيانيه هاي خود با اين موضوع مخالفت نكرده و حتي با صراحت بيشتري گفته است كه از تشكيل چنين نهادهايي دفاع مي كند و موافق است كه سازمان هاي دانشجويي دگرانديش هم بتوانند به وجود بيايند. اين موضوع كه آن ها چقدر در اين جهت تلاش مي كنند و راه را هموار مي كنند البته موضوعي است كه جداگانه بايد بررسي شود. اما در شرايط فعلي اين بحث كليدي است كه آيا دفتر تحكيم وحدت بايد ظرفي باشد كه همه گرايشات دموكراتيك دانشجويي را در خود جاي بدهد يا نه؟ در درازمدت اين امكان پذير نخواهد بود. طبيعي است كه اگر فضاي سياسي باز شود، اين گرايش ها بخواهند سازمان هاي دانشجويي خود را به وجود آورند، اما فعلا به نظر نمي رسد راه ديگري وجود داشته باشد. به دليل سركوبي كه در مورد دگرانديشان اعمال مي شود و حقوق قانوني و دموكراتيك آن ها ناديده گرفته مي شود، دانشجويان دگرانديش تنها راه را فعاليت در مجموعه انجمن ها و دفتر تحكيم وحدت مي دانند. تحكيم وحدت هم اين را پذيرفته است. حالا بحث بر سر اين است كه رهبري فعلي تحكيم وحدت مي خواهد از اين گروه از دانشجويان به عنوان سربازان ساده خود استفاده كند يا مي پذيرد كه آن ها نيز به ميزان نيروي خود در تصميم گيري ها مشاركت داشته باشند و مكانيزم هاي مناسب را در اين جهت جستجو مي كند تا به اين طريق تصميم گيري در مورد مسايل و حركات دانشجويي كه توده دانشجويان در آن شركت مي كنند از انحصار يك طيف معين بيرون بيايد و فراگيرتر شود.

 

مختاري: آقاي خليق، به نظر شما تحكيم وحدت بايد چه شرايطي را به وجود آورد كه ديگران هم به معناي واقعي مشاركت داشته باشند. شكل عملي اين مشاركت چگونه مي تواند باشد؟

 

خليق: قبل از اينکه به اين سئوال پاسخ دهم ميخواستم به نکته ای اشاره کنم. زمانيکه دفتر تحکيم وحدت بعنوان حزب سياسی عمل ميکرد، برخورد تنگ نظرانه و انحصار طلبانه داشت و ميکوشيد که هيچ تشکلی در دانشگاهها شکل نگيرد. ولی با تحولی که در دفتر تحکيم وحدت پيش رفته و از زمانيکه دفتر از يک حزب سياسی به يک سازمان دانشجوئی گذر کرده، برخوردش با اين مسئله تغيير يافته است. اکنون برخوردی متفاوت از گذشته دارد و آن را بعنوان يکی از معضلات دفتر مطرح ميکند. آئين نامه تشکلهای دانشجوئی امکان نميدهد که ساير تشکلهای دانشجوئی توسط ديگر گرايشهای فکری-سياسی پا بگيرد.

دفتر تحکيم وحدت در اعلاميه اخيرش روی اين مسئله دست گذاشته و گفته است که دفتر تحکيم وحدت ناگزير است که ساير گرايشها را هم پوشش دهد. آنها ميگويند که در موضع گيريها و تقسيم تريبونها به اين مسئله توجه داريم و ميکوشيم امکاناتی برای حاملين ساير گرايشها فراهم کنيم.

برگرديم به سئوال شما. دفتر تحکيم وحدت برای ملحوظ داشتن ساير گرايشهای فکری - سياسی ميتواند در ارگانها و در رهبری سهم معينی برای آنها در نظر بگيرد و يا اينکه امکان برگزاری انتخابات دمکراتيک را فراهم آورد تا صاحبان گرايشهای مختلف بتوانند کانديداهای خود را اعلام و بنفع آنها رای دهند.

 

مختاري: آقاي فتاپور شما اين مساله ظريف و حساس را چطور مي بينيد؟

 

فتاپور: قبل از پاسخ به اين سوال شما تاکيد کنم که من در صحبت های خود هيچ گاه طرح شعارهای سياسی توسط  جنبش دانشحويي را رد نکردم بلکه تاکيد کردم زمانيکه ما طرح  چنين شعارهايي را ميپذيريم اين جنبش نميتواند تمامی دانشجويان را نمايندگی کند و نميتواند با احزاب چه در حکومت حضور داشته باشند و چه نداشته باشند در رابطه قرار نگيرد و نه نفس رابطه، بلکه سمت گيری جنبش و مضمون و چگونگی رابطه آن با احزاب ميتواند مورد بحث و بررسی و انتقاد قرار گيرد.

در رابطه با سوال مشکل اينست که جريانهای مخالف نيروی غالب در حکومت و مستقل از دفتر تحکيم وحدت سرکوب ميشوند. اين وضعيت، دفتر تحکيم وحدت را دچار دشواری کرده. دفتر تحکيم وحدت از يکسو يک جريان دانشجويي با سمت گيری معين اجتماعی بوده و هست. رهبری  اين جريان سالهاست که در وجه غالب در دست بخش راديکال نوانديشان دينی است. از سوی ديگر عدم وجود امکان تشکل برای گرايش های ديگر؛  آنان را وادار ميکند که حول و حوش اين دفتر متشکل شوند و اين خود برای دفتر تحکيم وحدت مشکل زاست.

من فکر ميکنم در آينده اين مشکل جديتر خواهد شد. اگر بپذيريم که خواست مرکزی دانشجويان آزاديهای فردی و اجتماعی است، اين خواست توسط بخش بزرگی از دانشجويان در چهارچوب و ابعادی طرح ميشود که با ارزشهای پذيرفته شده تمامی جريانهای اسلامی منجمله جريانهای نوانديش در تقابل قرار ميگيرد و دفتر تحکيم وحدت نخواهد توانست بازتاب دهنده چنين خواسته هايی باشد. اگر دفتر تحکيم وحدت در جهت انطباق با اين خواسته ها حرکت کند، قطعا در درون خود دچار بحران و حتی انشقاق خواهد شد و اگر در چهارچوب ارزشهای معينی مرزهای خود را ترسيم نمايد، در آنصورت با بخش بزرگی از دانشجويان در تضاد قرار خواهد گرفت. تنها راه حل دراز مدت اين دشواری، تلاش برای شکل گيری و تشکل گرايش های مختلف دانشجوييست. ترديد در حرکت در اين راه با تکيه بر مصالح سياسی لحظه در درارمدت،  بزيان جنبش دمکراتيک، جنبش دانشجويي و دفتر تحکيم وحدت است.

در شرايط کنونی اين واقعی است که تا به امروز تشکل هايي که شکل گرفته اند نتوانسته اند رابطه خود را بر مبنايي تنظيم کنند که نيروهای مخالف پيشروی اصلاحات نتوانند از رقابت های آنان بهره گيرند. ولی بايد با اين دشواری مقابله کرد. اين امکان پذير است که سازمانهای مختلف دانشجويي در رابطه با خواستهای عمومی دانشجويان از طريق اتحاديه های دانشجويی همکاری کنند.

در سالهای اخير دفتر تحکيم وحدت موفق گرديد که رابطه خود را با نيروهايی که گرايش های ديگری دارند تقويت کند و اين به نظر من هم ناشی از ضرورت های سياسی بوده و هم تحت تاثير تحولات نظری درون اين تشکل. دفتر تحکيم وحدت امروز در حين آنکه گرايش معينی را نمايندگی ميکند، متشکل کننده نيروی وسيعتری گرديده. راه تداوم اين موقعيت گسترش دمکراسی در درون اين تشکل است و لازمه آن پذيرش امکانات وسيعتری برای اقدامات، ابتکارات بخش های مختلف اين تشکل  در فرمهای  غير متمرکز است. ولی همانطور که طرح کردم به نظر من با وجود تحولات مثبت سالهای اخير دفتر تحکيم وحدت نماينده کل جنبش دانشجويی نيست و نخواهد بود. انعطاف رهبری اين سازمان و گسترش دمکراسی درون سازمانی ميتواند به نقش مثبت اين جريان در رهبری جنبش دانشجويي در لحظه کنونی کمک کند ولی آينده جنبش دانشجويي  متشکل شدن گرايش های مختلف در تشکلهای مستقل خواهد بود.

 

مختاري: دانشجويان اعلام كرده بودند تا ۱۶ آذر به اعتراضات خود ادامه مي دهند، اما با تهديد و خطر سركوب مواجه شده اند. چشم انداز وضعيت چيست؟ دوباره با فضاي ياس و نااميدي مواجه خواهيم بود؟

 

تابان: اين تصور درست نيست كه دانشجويان هر روز مي توانند و يا بايد چند تا ميتينگ و تجمع داشته باشند. اين ممكن نيست. در مقاطعي حركات دانشجويان تشديد مي شود و اوج مي گيرد و در مقاطعي هم آرام مي شود. آرامش اخير را نمي توان به معني افت دوباره جنبش دانشجويي ارزيابي كرد. اما بعد از ۱۸ تير ۷۸، يك افت سه ساله وجود داشته است. دليل آن هم فقط سركوبي كه از سوي محافظه كاران صورت گرفت نبوده است. دو عامل ديگر در اين افت دخالت داشته است.

يكي فضاي عمومي جامعه. يعني اين دوران، دوراني بود كه بخش بزرگي از افكار عمومي در حال تفكر و عبور از سياست ها و راهكارهايي بود كه اصلاح طلبان پيشنهاد مي كردند. اين دوره، يك دوره انتظار و گذار بود. نشانه هاي عبور از اين دوران به چشم مي خورد و جامعه دارد به نتايج و راه حل هاي ديگري مي رسد.

عامل دوم و بسيار تاثيرگذار، سياست هاي اصلاح طلبان بوده است كه تا همين اواخر مو به مو از سوي دفتر تحكيم وحدت دنبال مي شد. رهبري جبهه دوم خرداد با ايجاد يك فضاي سنگين تبليغي – سياسي – رواني سعي كرد سياست «آرامش فعال» را در دانشگاه ها حاكم كند. اصلاح طلبان نيز به دليل تحميل اين سياست بر دانشجويان در وضعيتي كه بعد از ۱۸ تير در دانشگاه ها به وجود آمد، نقش بزرگي داشتند.  اين وضع به بي عملي كامل دفتر تحكيم وحدت هم انجاميد و بحران هاي زيادي در آن به وجود آورد. در حال حاضر دفتر تحكيم وحدت در موضع تازه اي قرار گرفته است. نشانه هاي فعال شدن دوباره جنبش دانشجويي را حتي قبل از اعلام حكم هاشم آقاجري هم مي توان ديد.

اين ها تفاوتي هايي است كه الان با بعد از ۱۸ تير ۷۸ وجود دارد. نه مي توان انتظار داشت جنبش دانشجويي مدام در حال جوش و خروش باشد و نه ممكن است به وضع بعد از ۱۸ تير برگردد. دانشجويان مصمم به حركت هستند و فضاي جامعه هم تغيير كرده است. اين ها نشانه هاي اميدواركننده اي است.

 

خليق: من هم در ادامه صحبت دوستان بايد بگويم که پيش بينی آينده جنبش دانشجوئی کار سختی است.‌ ولی ميتوان به برخی موضوعات در اين ارتباط اشاره کرد. اول اينکه بعيد بنظر ميرسد که جنبش دانشجوئی به وضعيت سالهای بعد از ۱۸ تير برگردد. مگر اينکه وضعيت سياسی کشور دگرگون شود و استبداد به سرکوب وسيع دست يازد و قادر شود که اختناق را برکشور حاکم گرداند. دوم اينکه فضای سياسی کشور متفاوت از دوره قبل است. اکنون رويدادها در سمتی گشايش می يابد که به وضعيت ناپايدار فعلی پايان بخشد. وضعيت سياسی کشور بيشترين تاثير را بر جنبش دانشجوئی خواهد داشت. آينده جنبش دانشجوئی با وضعيت سياسی کشور گره خورده است