اشاره:
هنگامي که در بهار سال 2004 ميلادي حدود 800 نفر از فعالان سياسي ايراني از سراسر کشور در برلين گردآمدند و ظرف سه روز در فضائي گرم به رايزني درباره سرنوشت کشورشان پرداختند، اميد مي رفت که پس از سال ها سکوت و سکون، سرانجام تحرکي تازه در ميان بخشي از نيروهاي اپوزيسيون ايجاد شود و اين تحرک بتواند بر تحولات سياسي ايران اثري مثبت برجاي نهد. يک سال بعد، دومين همايش سراسري اتحاد جمهوري خواهان در فرانکفورت شاهد حضور حدود دويست نفر بيشتر نبود. از قضا، در همان روزهائي که اين نشست برگزار مي شد، محمود احمدي نژاد به دور دوم انتخابات رياست جمهوري راه يافت و همان زمان مي شد پيش بيني کرد که با خوابيدن سر و صداي اصلاحات داخلي، دوران سکوت تازه اي در حيات مجموعه اپوزيسيون و بويژه آن بخش که به تغييرات تدريجي و آرام دل بسته اند، آغاز شود.
اکنون، با گذشت دو سال، وقت آن رسيده است که به ارزيابي کارنامه تازه ترين تشکل سياسي ايراني در خارج از کشور بپردازيم. تشکلي که مي خواست سقفي براي همه نيروهاي معتقد به جمهوريت، مردم سالاري و عدالت اجتماعي فراهم آورد. آيا در اين زمينه توفيقي حاصل شده است؟ آيا اصولا اتحاد جمهوري خواهان توانسته است جايگاهي درخور خويش در جامعه ايران و مجامع بين المللي کسب کند؟ اگر چنين نيست، موانع پيشرفت چه بوده اند؟
پرسش هائي از اين دست را، در دو گفت وگوي جداگانه، با مهندس حسن شريعتمداري سخنگو و مهدي فتاپور مسئول هماهنگي هيئت سياسي/ اجرائي اتحاد جمهوري خواهان در ميان نهاده ايم. گفت وگو با حسن شريعتمداري به صورت تلفني و گفت وگو با مهدي فتاپور به صورت کتبي انجام شد. ضمن سپاسگزاري از شرکت آنها در گفت وگو، پاسخ هاي آنان را در اينجا مي خوانيد:
دفتر اروپائي شهروند

از تشکيل اتحاد جمهوري خواهان ايران بيش از دو سال مي گذرد. يک تشکل سياسي، اگر از سوي حکومت مقابل خود و جامعه جهاني جدي گرفته نشود، نمي تواند کاري از پيش ببرد. آيا اتحاد جمهوري خواهان، در اين مدت جايگاه مناسبي در جامعه جهاني و ايران يافته است؟
مهدي فتاپور:
تشکيل اتحاد جمهوري خواهان بر پايه اين نظر بود که در جامعه ما، در کنار اقتدارگرايان حاکم، اصلاح طلبان اسلامي و هواداران رژيم گذشته، يک جريان اجتماعي هم شکل گرفته و رشد کند که منافع خود را در حاکميتي دموکراتيک و سکولار مي داند. اين نيرو، عليرغم آنکه بخش عمده نخبگان جامعه ما را شامل مي شود و در روند اجتماعي جامعه نقشي تعيين کننده ايفا مي کند، آنجا که به تاثيرگذاري در قدرت سياسي ارتباط مي يابد، نقشي متناسب با وزن اجتماعي خود ندارد. تصور ما اين بود و هست که جامعه ما نياز به متشکل شدن و عمل هماهنگ و همسوي اين نيرو دارد.
در دستيابي به اين هدف، ما در آغاز راه هستيم و در اين رابطه شرايط با دو سال پيش تفاوت چنداني نکرده است. به طور مشخص، اقشار مدرن جامعه در انتخابات اخير رياست جمهوري واکنش هاي متفاوتي نشان دادند و ما و ديگر نيروهاي همفکر ما در داخل کشور، فاقد امکانات و نفوذي بوديم که بتوانيم در واکنش همسوي اين نيرو تاثيرگذار باشيم. بخشي از کساني که پايه اجتماعي جمهوري خواهان ايران اند، به دکتر معين راي دادند، بخشي در انتخابات شرکت نکردند، بخشي به رفسنجاني راي دادند و حتي بودند کساني که به دليل مخالفت با رفسنجاني به احمدي نژاد راي دادند. ما نيز، که معتقد بوديم درست آن است که نيروهاي سکولار جامعه کانديداي خودشان را معرفي نمايند و به اين وسيله چهره و سياست خود را ارائه دهند تا در جهت متشکل شدن يک گام به پيش بردارند، نتوانستيم ديگران را به درستي اين سياست متقاعد کنيم. به عبارت ديگر، ما در شکل دهي رهبري سياسي در سطح نيروهاي اجتماعي اين جريان، يعني نيروهاي سکولار دموکرات موفقيت نداشتيم. طبعا زماني که ما در سطح جامعه قادر نشده ايم نيروي معيني را نمايندگي کنيم، در سطح جهاني نيز، انتظار بيش از حد نمي توانيم داشته باشيم.
در عين حال، در روابط نيروهاي سياسي اين طيف، تغييرات مهمي روي داده است که شکل گيري اتحاد جمهوري خواهان در آن نقش داشت. نيروهائي با تاريخ و فرهنگ سياسي متفاوت در کنار يکديگر به فعاليت سياسي پرداختند و اين فعاليت و همکاري تداوم يافت. فعالان سياسي وابسته به گرايش هاي مختلف اين نيرو، در جهت نزديکي و شکل دادن امکاناتي که بتواند به حرکت هماهنگ اين نيرو منتهي شود ميکوشند و اين کوشش ها ديگر مثل گذشته تنها در حد شعار و حرف نيست. بسياري از آنان به ضرورت ارائه برنامه اي اثباتي، که بتواند مخاطبان معين خود را داشته باشد، متقاعد شده اند. تا آنجا که به خود اتحاد جمهوري خواهان بر مي گردد، مواضع اين اتحاد، مورد توجه فعالان سياسي و اجتماعي در داخل و خارج از کشور است و در اين سطح ارتباط و تاثيرگذاري شکل گرفته است. اتحاد جمهوري خواهان به عنوان نيروئي که هدف آن تغيير بنيادي ساختار سياسي حاکم بر جامعه ايران است؛ و در روش هاي سياسي و مناسبات با ديگر نيروهاي اجتماعي منعطف برخورد مي کند، شناخته شده و موافقان و مخالفان آن، از همين زاويه نسبت به آن قضاوت مي کنند.

حسن شريعتمداري: ما با چند مشکل مواجه بوده ايم که سبب مي شود امروز بگويم من شخصا از آنچه به دست آورده ايم ، کاملا راضي نيستم. يکي از اين مشکلات، کل پروژه جمهوريت در ايران است که در دو سمت خود دو رقيب دارد. دو رقيبي که هم داراي انباشت اجتماعي هستند و هم داراي پايگاه تاريخي و رهبري. پروژه جمهوري خواهي در جامعه ايران هنوز به يک انباشت اجتماعي دست نيافته و همچنين پايگاه اجتماعي خود را دقيق تعريف نکرده است. علاوه بر آن، جمهوري خواهان، چون رهبري تاريخي ندارند، مي بايست اين رهبري را خودشان از طريق دموکراتيک ايجاد کنند. ما موفق به ايجاد رهبري يا هيئت رهبري در طيف جمهوري خواه نشده ايم. در نتيجه، وجود عناصر جمهوري خواه، به عنوان يک سازمان سياسي، نه براي جامعه جهاني و نه براي جمهوري اسلامي، ملموس نيست. به اين، اشکالات داخلي هم اضافه مي شود. اتحاد جمهوري خواهان نتوانسته است در اين فرصت مناسبي که برايش پيش آمده، پيوند لازم را با جامعه و يا آن طيفي که قرار است انباشت اجتماعي را برايش ايجاد کند، برقرار کند. مخاطبان اتحاد جمهوري خواهان به قدري متنوع و پراکنده اند که به مقصد دستيابي به يک انباشت اجتماعي کمک نمي کنند.

نخستين نشست همگاني اتحاد جمهوري خواهان، با حضور بيش از هشتصد نفر از سراسر جهان در برلين تشکيل شد. حضور اين جمع بزرگ، اين انتظار را ايجاد مي کرد که توان زيادي به اتحاد جمهوري خواهان وارد شود. آيا اين توان در دو سال گذشته به کار گرفته شد؟ اگر به کار گرفته نشد، موانع چه بودند؟
مهدي فتاپور:
نقطه قوت اصلي نشست برلين، تنها شرکت هشتصد نفر از فعالان سياسي نبود. مهمتر از تعداد، شرکت بخش مهمي از با تجربه ترين و ورزيده ترين کادرهاي سياسي طيف هاي مختلف جمهوريخواهان در اين اجلاس بود و اين امتيازي است که اتحاد جمهوري خواهان از آن برخوردار است. اما در رابطه با سئوال شما، قضاوت در اين رابطه به آن برميگردد که هر فرد چه انتظاري از اين حرکت داشته است. من، در نوشته هايم، پيش و بعد از تشکيل اين جريان، بر دشواري هاي اين راه تاکيد کرده و نسبت به ديگران ارزيابي هاي محدودتري از امکانات داشتم. ولي به عنوان يکي از مسئولان اين جريان، مثل همه دوستان ديگر، طبعا بخشي از پيشنهادات و نظراتم مورد پذيرش ديگران قرار نگرفته است. تصور مي کنم اگر ما در آن عرصه ها به گونه اي ديگر عمل مي کرديم يا کنيم، مي توانستيم يا مي توانيم امکاناتمان را بهتر مورد استفاده قرار دهيم.
برخي از مشکلات ما، به مسائل خارج از ما برمي گردد و بخشي از آن ها به ساختار دروني ما. مهمترين مشکل ما، ارتباط با نيروهاي جمهوري خواه داخل کشور است. تا به امروز امکان فعاليت قانوني متشکل سياسي براي نيروهاي سکولار جمهوري خواه در داخل کشور وجود نداشته است و ارتباطي که بين فعالان داخل و خارج از کشور وجود دارد، در يکسال گذشته با دشواري هاي بيشتري مواجه شده است. طبعا فعاليت تاثيرگذار سياسي، براي کساني مثل ما، که خود را به فعاليت مداوم و متشکل سياسي و اجتماعي متکي مي دانيم و نه به شورش هاي لحظه اي، با دشواري مواجه بوده و هست. تلاش براي فعاليت رسمي جمهوري خواهان در داخل کشور، طبعا يکي از پايه هاي سياست ما است.
همچنين ما از همان ابتدا بجز مسائل و بي اعتمادي هاي تاريخي، با چند چالش نظري نيز در درون جمهوري خواهان مواجه بوديم که مانع پيوستن بخشي از کادرهاي جمهوري خواه به حرکت ما شد. برخي کادرها معتقد بودند که شکل دهي سازماني از جمهوري خواهان نادرست است و بايد سازمان هايي با سمت گيري اجتماعي معين، مثلا چپ يا ليبرال را شکل داد. آن ها اتحاد جمهوري خواهان را مغاير با اين کوشش مي دانستند. برخي از دوستان، به اتحاد همه نيروهاي سکولار مخالف رژيم (جمهوري خواهان و مشروطه خواهان سلطنتي) تحت عنوان جبهه دموکراسي معتقد بودند و برخي از دوستان نيز، سياست و خط مشي غالب در اتحاد جمهوري خواهان را بيش از حد منعطف دانسته و به شکل دهي جريانات راديکال تر اعتقاد داشتند. هرچند مدافعان چنين ايده هائي الزاما نبايد با شکل گيري اتحاد جمهوري خواهان مخالفت مي کردند و ميتوانستند به موازات اين جريان ايده هاي خود را پيش ببرند، ولي متاسفانه بخش عمده آن ها، بالاخص در ابتداي شکل گيري جريان، تندترين برخوردها را با آن داشتند. ايده هاي فوق کماکان وجود دارد. برخي از کادرهاي جمهوري خواه، به دلايل فوق، به تلاش براي سازماندهي نيروي واحد جمهوري خواه نپيوسته اند.
اتحاد جمهوري خواهان يک تشکل نو است و فعالان درون آن داراي تاريخ مشترک و در نتيجه فرهنگ سياسي واحدي نيستند. ترکيب متنوع نيروها، در عين حال که يک امتياز است و امکان ارتباط گيري با فعالان جريان هاي مختلف را گسترش مي دهد، دشواري هائي نيز پديد مي آورد که حل آن ها نيازمند زمان و يافتن راه حل هاي مناسب است. نداشتن تاريخ مشترک، تنها يک مساله دروني و تشکيلاتي نيست، بلکه يک مساله سياسي هويتي است. اتحاد جمهوري خواهان بايد هويت و گفتمان خود را با توجه به گرايش هاي مختلف تشکيل دهنده آن تعريف کرده و آن را در سطح جامعه معرفي نمايد. اين امر در رقابت با ديگر رقباي جريان که هويت شکل گرفته تاريخي دارند و شرکت در حکومت آنان را قادر ساخته که سيما و گفتمان خود را در سطح وسيع توده اي معرفي نمايند، کار بيشتري را مي طلبد. عدم حضور فعالان جمهوري خواه در ساختار حکومت و ناآشنايي با ظرايف سياست در اين رابطه نيز، نياز به فعاليت بيشتر ما را، در عرصه فوق تشديد مي کند.

حسن شريعتمداري: من فکر مي کنم اين انرژي اوليه اي که به آن اشاره کرديد، در سازمان هائي که مي خواهند دموکراتيک عمل کنند و دنبال بند و بست با منابع خارجي نباشند، به هر صورت به وجود مي آيد. مهم آن است افرادي که مي خواهند با هم کار کنند، چقدر بتوانند کار خودشان را به يک انباشت اجتماعي تاريخي تبديل کنند که در موقعيت مناسب قادر به استفاده از آن باشند. ايرادي که من در اتحاد جمهوري خواهان مي بينم اين نکته دوم است. اين هم دلايل مختلف دارد. اولا اغلب کساني که در اين جمع گردآمدند، از طيف چپ آمده اند و از گذشته خود خاطرات چندان خوشي ندارند. در نتيجه، از اعتماد به نفس کافي براي دستيابي به قدرت برخوردار نيستند. وقتي اين اشکال هست، هميشه مي خواهند به طيف هاي رقيب نزديک بشوند و با آن ها همکاري کنند. به اعتبار ديگر، اين اتکاي به نفس در آن ها نيست که فکر کنند خودشان يک قدرت مستقل هستند و بايد به اين سمت گام بردارند که در آينده قدرت يا پاره اي از آن را به دست بگيرند. اشکال ديگر اين است: در تشکل هائي که از اتحاد بين سازمان ها و افراد به وجود مي آيد، هميشه سازمان ها چه به عنوان سازمان بيايند، چه به عنوان فرد، نقش مسلط و بيشتري مي يابند و افراد را از شرکت موثر در امر سياسي به تدريج دلسرد مي کنند. در بين ما ايرانيان، هنوز فرمولي براي حل اين مشکل پيدا نشده است. اغلب ما ايرانيان، اصولا سازمان گريز هستيم و فعاليت فردي و مستقل را ترجيح مي دهيم، ولي هنگامي که در کنار سازمان ها به فعاليت مي پردازيم، طبعا سازمان ها انرژي، فرصت و امکانات بيشتري دارند و نقش افراد را به تدريج کمتر مي کنند. اين مشکل در ميان ما هم هست و با وجود تلاش زيادي که من و برخي از دوستان کرده ايم، راه حلي براي آن نيافته ايم.

به موازات اتحاد جمهوري خواهان، دو جريان جمهوري خواه ديگر هم در خارج از کشور ايجاد شد؛ يکي جمهوري خواهان دموکرات و لائيک و يکي هم منشور 81. آيا در دوسال گذشته تلاشي براي نزديکي اين سه جريان شده است؟
مهدي فتاپور
: شکل گيري اتحاد جمهوري خواهان با هدف متشکل يا هماهنگ کردن وسيع ترين جمهوري خواهان کشور صورت گرفت، اما اين ايده، از سوي بخشي از جمهوري خواهان پذيرفته نشد و تشکل هاي مزبور حاصل چنين نظراتي بودند. ما، همواره با جمهوري خواهان لائيک و دموکرات در رابطه بوده و از همکاري با آنان استقبال کرده ايم. اميدواريم آن ها بتوانند مشکلات خود را حل کنند و ما بتوانيم روابط نزديکتري با آن ها داشته باشيم.
در ارتباط با ساير جرياناتي که با اعتقاد به شکل دهي تشکلي مرکب از جمهوري خواهان و مشروطه طلبان شکل گرفته، ما، از گفت و گو با آن ها استقبال مي کنيم و نوع رابطه ما به خط مشي سياسي آن ها بستگي خواهد داشت. طبعا ما معتقديم جمهوري خواهان متشکل در چنين تشکل هائي خطا مي کنند و درست آن است که به تشکل هاي جمهوري خواه بپيوندند و چنين تشکل هائي را تقويت کنند. متشکل شدن بخشي از جمهوري خواهان به صورت انفرادي با بخشي از هواداران رژيم پادشاهي در يک تشکل، همانطور که تصور مي شد به ايجاد تشکل هاي وسيعتر نيانجاميد و نمي انجامد و تنها تشکل هاي جمهوري خواه را تضعيف مي کند و امکانات همراهي نيروها را، نه تنها افزايش که کاهش مي دهد. البته همانطور که گفتم، عليرغم اين نقد، ما از ارتباط و ديالوگ با چنين جريان هائي استقبال مي کنيم. اين نيروها، بجز صدور بيانيه هاي کلي تاکنون موضع سياسي اتخاذ نکرده اند. نوع ارتباط و يا همکاري ما با اين نيروها، به دوري يا نزديکي مواضع آن ها با مواضع سياسي مورد تاييد اتحاد جمهوري خواهان بستگي خواهد داشت.

حسن شريعتمداري: با جمهوري خواهان لائيک صحبت هاي زيادي شده است. اشکال آنجا است که جمهوري خواهان لائيک تاکنون موفق به ارائه يک برنامه سياسي منسجم نشده اند که نشان بدهد مخرج مشترک کافي با ما دارند. علت هم گوناگوني طيف هاي تشکيل دهنده اين تشکل است. به همين دليل، جمهوري خواهان لائيک براي رسيدن به يک برنامه منسجم به وقت کافي نياز دارند. ما اميدواريم که فاصله ها کمتر شود. نسبت به منشور 81 ما يک مشکل اساسي داريم. پروژه جمهوري خواهي اگر وارد اتحادهائي بشود که بدون تاکيد بر جمهوريت، خواهان دموکراسي عام هستند و از يک رهبري سنتي و تاريخي برخوردارند، طبعا با اشکال روبرو مي شوند. در اينجا، حتي اگر رهبر سنتي در سياست دخالت نداشته باشد، پروژه جمهوري خواهي به يک دموکراسي عام تبديل خواهد شد و شانس اندک خود را نيز براي رسيدن به اصل جمهوريت از دست خواهد داد. در برخورد با منشور 81 همواره گفته ايم که ما مشکلي براي همکاري با مشروطه خواهان دموکرات نداريم، مشروط به آن که به عنوان يک سازمان مشروطه خواه وارد شوند، نه اين که ما بدون آن که شکل نظام سياسي را مشخص کرده باشيم، بر سر يک مقصد عام به نام دموکراسي فعاليت کنيم. در چنين مسيري، اگر تعيين شکل نظام را به آينده موکول کنيم، وجود يک رهبر سنتي، شکل نظام را خود به خود تعيين خواهد کرد.

توان اقتصادي يک تشکيلات سياسي، در موفقيت يا ناکامي سياسي آن تشکيلات نقش اساسي را ايفا مي کند. به نظر مي رسد يکي از عوامل تعيين کننده در کند شدن حرکت اتحاد جمهوري خواهان، ضعف اقتصادي اين جريان باشد.
مهدي فتاپور:
در اين زمينه، ما مشکل جدي داريم. منابع مالي ما به کمک هاي شخصي و حق عضويت محدود است و طبعا اين محدوديت بر سطح فعاليت ما تاثير مهمي دارد. به عنوان مثال، همه کادرهاي مسئول ما شاغلند و فعاليت سياسي خود را در جوار فعاليت شغلي پيش مي برند. اين امر در گسترش فعاليت اين جريان که نيازمند کادرهاي تمام وقت است، محدوديت پديد مي آورد.

حسن شريعتمداري:
ما، مثل اغلب تشکل هاي دموکراتيک از اين امر رنج مي بريم. البته من فکر مي کنم اين عيب به يک عيب اساسي تر ديگر بر مي گردد و آن اين است که اينگونه تشکيلات اصولا سعي نمي کنند پايگاه اجتماعي خود را تعيين کنند، با آن در ارتباط باشند و از آن منبع، نيروي سياسي، اجتماعي و اقتصادي بگيرند. همچنين به منابع دموکراتيک ديگر قدرت هم با سوء ظن نگاه مي کنند. در نتيجه منابع مالي به کمک هاي شخصي و حق عضويت ها محدود مي ماند.
بيشتر ما ايراني ها، اصولا آنگاه که مساله به فداکاري مالي مربوط مي شود، کمتر آمادگي عمل نشان مي دهيم. اتحاد جمهوري خواهان، امروز پس از دو سال اصولا چه تعداد عضو دارد که حاضر هستند دست کم حق عضويت خود را به صورت مرتب بپردازند؟
مهدي فتاپور: اتحاد جمهوري خواهان از نظر تشکيلاتي تا به امروز يک تشکل بازمانده است و در نتيجه به دشواري مي توان تعداد اعضاء و وابستگان آن را اعلام کرد، اما اگر پرسش ما به تعداد کادرهائي بر مي گردد که در ارتباط تنگاتنگ با اين جريان هستند و در نشست ها و همايش ها شرکت مي کنند، در همايش گذشته ما اين تعداد حدود 150 نفر بود که همانطور که گفتم رقم دقيقي نيست.

حسن شريعتمداري: ما، در اين مورد مشکل بزرگي نداريم. هم تعداد اعضاء کم نيست و هم کساني هستند که کمک مي کنند، اما با کمک هاي مالي و حق عضويت نمي توان کار زيادي انجام داد. در خارج کشور، مسافرت ها و گردهمائي ها هزينه زيادي دارد و اين هزينه ها را نمي توان تنها با کمک مالي يا حق عضويت اعضاء تامين کرد. يک سازمان سياسي، امروز به وب سايت، انتشارات و شبکه تلويزيوني نياز دارد تا بتواند با جامعه رابطه زنده برقرار کند. تجربه ساليان دراز من نشان داده است که هزينه چنين خدماتي هرگز از حق عضويت تامين نمي شود. هر سازماني که موفق شده است از اين سطوح ابتدائي فراتر برود، مسلما توانسته است از منابعي خارج از اعضاي خود کمک بگيرد.

صرفنظر از همه اشکالاتي که به آن اشاره کرديد، از روندي که اتحاد جمهوري خواهان در اين دو سال طي کرده است، در مجموع راضي هستيد و اين تشکيلات را پايا مي دانيد؟
مهدي فتاپور:
حد راضي بودن به انتظار هر فرد از اين جريان بستگي دارد. من بيشتر مايلم از پيشرفت ها و ناکامي هائي که داشته ايم صحبت کنيم. اتحاد جمهوري خواهان دوران دشوار شکل گيري را پشت سر گذاشته و به نظر من باقي خواهد ماند، زيرا نياز به وجود چنين تشکلي هست. فعاليت نيروهائي با گرايش هاي گوناگون سياسي و اجتماعي در يک تشکل، نياز به اشکال نويني از فعاليت سياسي و تشکيلاتي دارد که در ايران کم سابقه است. در ايران، به لحاظ تاريخي سازمان هاي چپ همواره بر مبناي سانتراليزم دموکراتيک و سازمان هاي ملي و مذهبي بر اساس سانتراليزم متکي بر يک يا چند شخصيت سازمان يافته اند. اين شکل هاي فعاليت، با هدف و ترکيب نيروهاي شرکت کننده در اتحاد جمهوري خواهان انطباق ندارد. در جهان تجربيات موفقي از اين نوع فعاليت سياسي وجود دارد که ما مي توانيم از آن بهره بگيريم. مهم تر آن است که مخاطبان بالفعل ما، آگاه ترين نيروهاي متعلق به اقشار مدرن جامعه اند. چنين نيروهائي، با طرح شعارها و موضع گيري هاي تکراري اعتماد ندارند. آنان سياست هاي اثباتي و پاسخگوئي کارشناسانه به مشکلات کشور را طلب مي کنند.

 





حسن شريعتمداري: من فکر مي کنم در جامعه اي که هيچ ملاکي براي تشخيص موفقيت يا عدم موفقيت سازمان ها وجود ندارد، همين که يک تشکيلات با انشعاب روبرو نشده باشد، پايا مي ماند. اما پايا ماندن به معناي موفقيت نيست. اتحاد جمهوري خواهان پايا خواهد ماند، اما اگر نتواند اشکالاتي را که من طي مقالات مختلف نوشته ام بر طرف کند، توفيقي بيش از آنچه تاکنون داشته نخواهد داشت. از جمله، ديد اتحاد جمهوري خواهان نسبت به قدرت است که بايد اصلاح شود. روشنفکران چپ، ملي و دموکرات ايران، در برابر قدرت، يا ديد شورشگري دارند و يا ديد سازشگري. اتحاد جمهوري خواهان بايد اين ديد را از بين ببرد و نسبت به قدرت يک ديد مستقيم پيدا کند تا بتواند بدون اما و اگر به منابع قدرت، يعني جامعه و نهادهاي دموکراتيک بين المللي نزديک شود و با آن ها رابطه سازنده برقرار کند. در غير اين صورت کار زيادي نخواهد کرد.

اتحاد جمهوري خواهان در شرايطي تشکيل شد که جريان اصلاح طلبي در داخل کشور هنوز حضور داشت. شکست اين جريان، بويژه روي کار آمدن احمدي نژاد چه اثراتي بر توان و ديدگاه اتحاد گذاشت؟
مهدي فتاپور:
پس از انتخابات رياست جمهوري، ترکيب و تعادل نيروهاي حاکم دچار تغييراتي مهم شد. اصلاح طلبان اسلامي که در گذشته در دستگاه هاي اجرائي و مجلس قدرت داشتند، اين موقعيت، نفوذ توده اي و نقش پيشين خود را در تحولات از دست دادند. روي کارآمدن احمدي نژاد نيز، به عنوان نماينده منفي ترين جناح حاکم، تغييراتي در صف بندي نيروها پديد آورده است. طبعا همه جريان هاي سياسي از اين تحولات تاثير پذيرفته اند. اتحاد جمهوري خواهان در همايش فرانکفورت از يک سو بر مبارزه در راستاي تحولات بنيادين سياسي و شکل دهي آلترناتيو جمهوري خواهي تاکيد کرد و از سوي ديگر بر مبارزه براي تقويت نهادهاي مدني و تحولات و خواست هاي اصلاحي معين. من فکر مي کنم اين سمت گيري عمومي در شرايط کنوني نيز موضوعيت خود را از دست نداده است. مرکز فعاليت جمهوري خواهان در ايران، شرکت و تقويت مبارزاتي است که در سطح جامعه جريان دارد. اتحاد جمهوري خواهان نيز در حد توان خود، در تقويت چنين مبارزاتي خواهد کوشيد. همچنين شکل دهي همسوئي ها و ائتلاف هايي که بتوانند پاسخگوي شرايط جديد باشند، در دستور کار ما قرار دارد.


حسن شريعتمداري: بخشي از اتحاد جمهوري خواهان، هنوز دلبستگي خود را به اصلاحات داخلي و تاثير اجتماعي اصلاح طلبان پيشين از دست نداده است، اما امروز اکثر نيروهاي داخل اتحاد، مرکز ثقل تحولات اصلاحي را در داخل هيچ يک از جناح هاي نظام نمي بينند. با توجه به تغييرات جديد جامعه ايران و با توجه به اين که حکومت آقاي احمدي نژاد چهره اي فاشيستي از خودش نشان مي دهد، به نظر من مواضع اتحاد جمهوري خواهان بايد صريح تر باشد تا بتواند تاثير بيشتري بر تحولات کشور بگذارد.

پنج عضو دائمي شوراي امنيت و روسيه آخرين پيشنهاد خود را به وسيله خاوير سولانا تسليم مقامات ايراني کردند. به نظر مي رسد زمينه براي رسيدن به توافق بر سر برنامه اتمي فراهم تر شده است. روند آينده اين تماس ها را چطور مي بينيد؟
مهدي فتاپور:
رهبران جمهوري اسلامي، تا به حال روي پارامترهائي محاسبه کرده اند که تصور مي کنند نقطه قوت آن ها در برخورد با کشورهاي غربي است. اين نقاط قوت عبارتند از : مشکلات آمريکا در عراق که اقدام به حمله نظامي مجدد را براي اين کشور دشوار مي کند، تضاد منافع آمريکا، اروپا، روسيه و چين در منطقه، که امکانات مانور براي ايران پديد مي آورد، نفوذ ايران بر اقشار راديکال کشورهاي اسلامي و تهديد عمليات تلافي جويانه در شرايطي که ايران تحت فشار قرار گيرد و بالاخره افزايش امکانات مالي ايران پس از افزايش قيمت نفت. مسئولان جمهوري اسلامي، با محاسبه روي اين امتيازات، خط مشي سرسختانه خود را در يکسال گذشته دنبال کرده اند. اما روند امور نشان مي دهد که هرچند اين امتيازات واقعي است، ارزيابي بيش از حد روي آن ها و بي توجهي به توانائي هاي کشورهاي اروپائي و آمريکا مي تواند ضربات سنگيني به کشور ما وارد سازد و حتي کشور ما را با فاجعه مواجه سازد. زيان هاي هر روز پافشاري روي مواضع سرسختانه، متوجه همه مردم جامعه ما خواهد شد و تا به امروز نيز شده است. به نظر مي رسد پيشنهادات اخير، آخرين امکان براي آغاز مذاکرات و حصول توافق خواهد بود. در صورت عدم موافقت، روندها به سرعت به سوي تشديد فشار پيش خواهد رفت. در ميان مقامات جمهوري اسلامي پراگماتيست هائي هستند که خطر را تشخيص مي دهند و اين امر امکان پذيرش پيشنهادها را افزايش مي دهد. من فکر مي کنم اختلافات اروپا بالاخص با آمريکا محدود به مساله هسته اي نيست و کشورهاي غربي، پذيرش يک حاکميت بنيادگرا در منطقه را عليه منافع خود مي دانند. حصول توافق در رابطه با بحران اتمي، شرايط خطرناک کنوني را پايان مي دهد، ولي اعمال فشار بر رژيم اسلامي پايان نخواهد گرفت. بلکه اشکال آن تغيير خواهد کرد.
حسن شريعتمداري: من فکر مي کنم که جناحي در حکومت درگيري محدود با آمريکا را به سازش ترجيح مي دهد و مايل است بازي خطرناکش را پيش ببرد، اما اين جناح، الزاما هميشه فرادستي نخواهد داشت و فشارهاي جامعه جهاني بالاخره حکومت را مجاب خواهد کرد که بر سر ميز مذاکره نشستن هزينه کمتري برايش دارد تا درگيري محدود. جناحي در حکومت بر اين تصور است که مي تواند با يک درگيري محدود به قهرمان جهان اسلام تبديل شود و روياي صدور انقلاب اسلامي را تحقق بخشد، اما اين که اين جناح بتواند ترکيب قدرت را در درون جمهوري اسلامي به نفع خود حفظ کند، علامت سئوال بزرگي است. من خوشبين هستم که در نهايت، مذاکرات صورت خواهد گرفت. اما اخطار من به همه سياست ورزان ايران و اپوزيسيون اين است که بايد مانع از آن شوند که در چنين مذاکراتي حقوق بشر و آزادي هاي اساسي قرباني بند و بست هاي سياسي شود.